شعر نوش | شعر کهن، شعر نو

شعر امروز
شعر روز

1 یک نفس گر دور سازی از کنار آیینه را می کند بی تابی دل سنگسار آیینه را

2 تا خط سبز تو آمد در کنار آیینه را می رود آب خضر در جویبار آیینه را

3 بر شکستی تا ز روی ناز دامان نقاب آب شد دل از گداز انتظار آیینه را

4 تا به حسن هرزه گرد او شود جایی دچار نیست چون آب روان یک جا قرار آیینه را

5 می کند زنجیر جوهر پاره چون دیوانگان بس که دارد شوق رویت بی قرار آیینه را

6 جوی خونی از رگ هر جوهرش وا کرده است با همه رویین تنی، مژگان یار آیینه را

شعر روز

1 دختری بر باد داده غنچهٔ خندان گل بلبل سرمست مانده واله و حیران گل

2 خوش گلستانی و در وی عندلیب جان ما هر زمانی داستانی سازد از دستان گل

3 صحبت گل را غنیمت دان و گل را برفشان زانکه نبود اعتماد عمر بر پیمان گل

4 گل بود عمر عزیز ما چو دیدی درگذشت یک دو هفته بیش نبود رونق دوران گل

5 عندلیب گلشن عشقیم و گل معشوق ماست گر چه باشد بی وفا گل آن ما ، ما آن گل

6 هر که می خواهد که گل چیند نه اندیشد زخار دامن گل چیدم و دست من و دامان گل

شعر روز

1 یار شو و یار بین دل شو و دلدار بین در پی سرو روان چشمه و گلزار بین

2 برجه و کاهل مباش در ره عیش و معاش پیشکشی کن قماش رونق تجار بین

3 جمله تجار ما اهل دل و انبیا همره این کاروان خالق غفار بین

4 آمد محمود باز بر در حجره ایاز عشق گزین عشقباز دولت بسیار بین

5 خاک ایازم که او هست چو من عشق خو عشق شود عشق جو دلبر عیار بین

6 سنت نیکو است این چارق با پوستین قبله کنش بهر شکر باقی از ایثار بین

شعر روز

1 وقت مستی چون عرق از روی دلجوی تو خاست چشمه آب حیات از هر بن موی تو خاست

2 هرکه روزی عشق کشتش زنده شد در کوی تو شور و غوغای قیامت در سر کوی تو خاست

3 گرچه صد جان از غبار خط مشکین تو سوخت کی غبار خاطری ز آیینه روی تو خاست

4 با وجود آنکه می سوزم ز آه خود خوشم کز نسیم آهم ای مشکین نفس، بوی تو خاست

5 طعنه بر اهلی مزن گر گشت رسوای جهان کاینهمه رسواییش از چشم جادوی تو خاست

6 خلاصی من پیر از غم جوانان نیست ز دام عشق نکویان ره نجات کم است

شعر روز

1 ای بزرگی که همتت گوید من به قدر آسمان دوارم

2 مهر مانند بر جهان تابم ابر کردار بر زمین بارم

3 من که مسعود سعد سلمانم خویش را بنده تو انگارم

4 خدمتت را به دیده کوشانم مجلست را به جان خریدارم

5 ور چنین نیست اینکه می گویم از خدا و رسول بیزارم

6 بی تو داند خدای عزوجل کز همه شادیی بر انکارم

شعر روز

1 چون روز علم زد به حسامت ماند چون یک شبه ماه شد به جامت ماند

2 تقدیر به عزم تیزکامت ماند روزی به عطا دادن عامت ماند

شعر روز

1 خواهی که ببینی دل کارآگه را و از خود به خدا عیان ببینی ره را

2 بر تخت درون نشان به شمشیر زبان شاهنشه لا اله الّا الله را

شعر روز

1 برآمد بسی روزگاری بدوی که خسرو سوی سیستان کرد روی

2 که آنجا کند زنده و استا روا کند موبدان را بدانجا گوا

3 جو آنجا رسید آن گرانمایه شاه پذیره شدش پهلوان سپاه

4 شه نیمروز آنک رستمش نام سوار جهاندیده همتای سام

5 ابا پیر دستان که بودش پدر ابا مهتران و گزینان در

6 به شادی پذیره شدندش به راه ازو شادمان گشت فرخنده شاه

کلیک کنید فال حافظ
محبوب ترین شاعران

حافظ شیرازی

( 674 اثر)
قرن : 8

سعدی شیرازی

( 2081 اثر)
قرن : 7

خیام نیشابوری

( 366 اثر)
قرن : 5

نظامی گنجوی

( 406 اثر)
قرن : 6

شهریار

( 192 اثر)
قرن : 14

سنایی غزنوی

( 1818 اثر)
قرن : 5

ایرج میرزا

( 228 اثر)
قرن : 14

عطار نیشابوری

( 5108 اثر)
قرن : 6

پروین اعتصامی

( 227 اثر)
قرن : 14