شعر نوش | شعر کهن، شعر نو

شعر امروز
شعر روز

1 دوال رحلت چون بر زدم بر کوس سفر جز از ستاره ندیدم بر آسمان لشکر

2 چو حاجیان ز می از شب سیاه پوشیده چو بندگان زمجره سپهر بسته کمر

3 به هست و نیست در آرد عنان من در مشت چو دو فریشته ام از دو سو قضا و قدر

4 مباش و باش ز بیم و امید با تن و جان مجوی و جوی ز حرص و فتوح در دل و سر

5 مرا به چون شود و کاشکی و شاید بود حذر نگاشته در پیش چشم یک دفتر

6 اگر چه خواند همی عقل مرمرا در گوش قضا چو کارگر آمد چه فایده ز حذر

شعر روز

1 از بس قماش دامن دلدار نازک است دستم ز کار اگر نرود کار نازک است

2 از طوف گلشنت ادبم منع می‌کند کیفیت درشتی این خار نازک است

3 تا دم زنی چو آینه گردانده است رنگ این کارگاه جلوه چه مقدار نازک است

4 عرض وفا مباد وبال دگر شود ای ناله عبرتی که دل یار نازک است

5 تا کشت جنبش مژه سیل بنای اشک بی‌پرده شد که طینت هموار نازک است

6 ای نازنین طبیب ز دردت گداختم پیش آ،‌که نالهٔ من بیمار نازک است

شعر روز

1 بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا کن دلم را طاقت غم ده، سرم را گرم سودا کن

2 شب تنهایی‌ام مشرق ز یادش رفته، ای گردون رهی دیگر برای مطلع خورشید پیدا کن

3 گل خودروی من، آهنگ سیر بوستان دارد برو ای دیده و در چشم نرگس خویش را جا کن

4 مرا خوانی به بزم خود، دهی پهلوی غیرم جا خسک در دیده‌ام ریزی و گویی گل تماشا کن

5 اگر خواهی که ره بیرون بری از شام تنهایی برو چون آسمان هر صبح خورشیدی مهیا کن

شعر روز

1 مسکینی ما را نتوان شرح و بیان کرد مسکین تر از آنیم که تقریر توان کرد

2 کار می و معشوقه سراسر همه سودست از کس نشنیدم که درین کار زیان کرد

3 المنه لله که در صید گه عشق تیر تو مرا در صف عشاق نشان کرد

4 باور نکنم من که پری تو بحسن است حسنی اگرش بود چرا از تو نهان کرد

5 شاید که دل کوه بفریاد در آید امروز که اهلی ز غم عشق فغان کرد

6 عندلیب عاشق از بیداد گل هرچند سوخت کافرم گر غیر او پیش کسی فریاد برد

شعر روز

1 زاهدی بد در میان بادیه در عبادت غرق چون عبادیه

2 حاجیان آنجا رسیدند از بلاد دیده‌شان بر زاهد خشک اوفتاد

3 جای زاهد خشک بود او ترمزاج از سموم بادیه بودش علاج

4 حاجیان حیران شدند از وحدتش و آن سلامت در میان آفتش

5 در نماز استاده بد بر روی ریگ ریگ کز تفش بجوشد آب دیگ

6 گفتیی سرمست در سبزه و گلست یا سواره بر براق و دلدلست

شعر روز

1 ای شاه ز شاهان که کند آنچه تو کردی در ملک به شاهی ز همه شاهان فردی

2 آنجا که می و بزم بود اصل نشاطی وانجا که صف رزم بود مرد نبردی

3 جان پدر و جان برادر به تو شادست کز هر سه فزونی به جوانی و به مردی

4 هر رزم که آن هر سه نجستند تو جستی هرکار که آن هر سه نکردند توکردی

5 در ملک تو افزود هر آن مال که دادی در جان تو افزود هر آن باد که خوردی

6 تا دیر بماند فلک و زود بگردد خواهم که بمانی و ازین حال نگردی

شعر روز

1 پنجروزی که حیاتست چنان باید زیست با خلایق که کم و بیش ثنائی ارزد

2 وقت رفتن چو رسد نیز چنان باید رفت که ز بیگانه و از خویش دعائی ارزد

شعر روز

1 دوال رحلت چون بر زدم بر کوس سفر جز از ستاره ندیدم بر آسمان لشکر

2 چو حاجیان ز می از شب سیاه پوشیده چو بندگان زمجره سپهر بسته کمر

3 به هست و نیست در آرد عنان من در مشت چو دو فریشته ام از دو سو قضا و قدر

4 مباش و باش ز بیم و امید با تن و جان مجوی و جوی ز حرص و فتوح در دل و سر

5 مرا به چون شود و کاشکی و شاید بود حذر نگاشته در پیش چشم یک دفتر

6 اگر چه خواند همی عقل مرمرا در گوش قضا چو کارگر آمد چه فایده ز حذر

محبوب ترین شاعران

حافظ شیرازی

( 674 اثر)
قرن : 8

سعدی شیرازی

( 2081 اثر)
قرن : 7

خیام نیشابوری

( 366 اثر)
قرن : 5

نظامی گنجوی

( 406 اثر)
قرن : 6

شهریار

( 192 اثر)
قرن : 14

سنایی غزنوی

( 1818 اثر)
قرن : 5

ایرج میرزا

( 228 اثر)
قرن : 14

عطار نیشابوری

( 5108 اثر)
قرن : 6

پروین اعتصامی

( 227 اثر)
قرن : 14