شعر نوش | شعر کهن، شعر نو

شعر امروز
شعر روز

الهی اگر تو فضل کنی، دیگران چه داد و چه بیداد، و اگر تو عدل کنی فضل دیگرا چون باد. خداوندا گفتار تو راحت دل است و دیدار تو زندگی جان، زبان بیاد تو نازد و دل بهر جان به عیان. ,

شعر روز

ذکر العقل اوجب لان نتائجه اعجب، من لا عقل له لادین له، قال النّبی صلّی‌اللّٰه علیه وآله وسلّم: اوّل ما خَلَق‌اللّٰه تعالی العقل. ,

شعر روز

1 دل نصیب از گل رخسار تو، خاری دارد خاطر از رهگذرت، بهره غباری دارد

2 دیده در خلوت وصل تو ندارد، راهی کار، کار دل تنگ است، که باری دارد

3 غم ایام خورم، یا غم خود، یا غم دوست؟ غم من نیست از آن غم که شماری دارد

4 دوش صد بار به تیغ مژه‌ام زد چشمت که به هر گوشه چو من کشته، هزاری دارد

5 گله کردم، دهنت گفت: مگو هیچ که او مست بود، امشب و امروز خماری دارد

6 عالمی غرقه دریای هوا و هوسند هر کسی خاطر یاری و دیاری دارد

شعر روز

1 گفتند گلابست بدیدیم گل آب است هر چند گل آب است تو می ‌گو که گلابست

شعر روز

1 ای جگرگوشهٔ جگرخواران غم تو مرهم دل افکاران

2 درد دردت علاج مخموران درد عشقت شفای بیماران

3 در بیابان آرزومندیت سر فدا کرده صاحب اسراران

4 غلغلی در فکنده تا به فلک بر سر کوی تو وفاداران

5 بر سر کوه نفس در غم تو رهزن خویش گشته عیاران

6 همه شب جز تو را نمی‌بینند دیدهٔ نیم‌خواب بیداران

شعر روز

1 خجل ز کوشش تدبیر بایدم بودن اسیر پنجه تقدیر بایدم بودن

2 شکست جوهر دل را زیاده می سازد چرا ز حاده دلگیر بایدم بودن؟

3 ز جستجو نشود جز غبار دل حاصل چو نقش پای، زمین گیر بایدم بودن

4 زمان مهلت دور سپهر چندان نیست که روز و شب بی تعمیر بایدم بودن

5 به هیچ سلسله مجنون من نمی سازد ز پیچ و تاب به زنجیر بایدم بودن

6 درین زمانه که کردار، محض گفتارست خموش چون لب شمشیر بایدم بودن

شعر روز

1 ای در آتش از هوایت نعل هر سیاره‌ای از بیابان تمنای تو خضر آواره‌ای

2 می‌تواند مهربان کرد آن دل بی‌رحم را آن که سازد آب و آتش جمع در هر خاره‌ای

3 بی‌قراری گر کند معذور باید داشتن هرکه دارد در گریبان چون دل آتشپاره‌ای

4 در شکست ماست حکمت‌ها که چون کشتی شکست غرقه‌ای را دستگیری می‌کند هر پاره‌ای

5 در سخن پیچیده‌ام زان رو که چون طفل یتیم غیر اشک خود ندارم مهره گهواره‌ای

6 قطع کن امید صائب یارب از اهل جهان چند جوید چاره خود را ز هر بیچاره‌ای؟

شعر روز

1 حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ببین شور خس را گر ندانی، موج توفان را ببین!

2 گرد راهش گو بیا و، چشم گریان را ببین ای نسیم از کوی او برخیز و، توفان را ببین

3 رنجها باید کشیدن، تا دلی آید بدام پیچ و تاب حلقه زلف پریشان را ببین

4 زنده دل را منع خود از فیض بخشی مشکل است گریه بی اختیار تو بهاران را ببین

5 روز و شب بر گریه بی اختیارت بهر نان خنده بی اختیار برق و باران را ببین

6 شد مقدم واعظ، آن کو بر قدمها سر نهاد شاهد این حرف حالی تیر و پیکان را ببین

محبوب ترین شاعران

حافظ شیرازی

( 674 اثر)
قرن : 8

سعدی شیرازی

( 2081 اثر)
قرن : 7

خیام نیشابوری

( 366 اثر)
قرن : 5

نظامی گنجوی

( 406 اثر)
قرن : 6

شهریار

( 192 اثر)
قرن : 14

سنایی غزنوی

( 1818 اثر)
قرن : 5

ایرج میرزا

( 228 اثر)
قرن : 14

عطار نیشابوری

( 5108 اثر)
قرن : 6

پروین اعتصامی

( 227 اثر)
قرن : 14