شعر نوش | شعر کهن، شعر نو

شعر امروز
شعر روز

1 ره نیست بدان دانه کِشتند مرا وز قصّهٔ آن خط که نوشتند مرا

2 گر میبندانم آنکه درمان من است دانم که ز درد او سرشتند مرا

شعر روز

1 جان خوشست، اما نمیخواهم که: جان گویم ترا خواهم از جان خوشتری باشد، که آن گویم ترا

2 من چه گویم کانچنان باشد که حد حسن تست؟ هم تو خود فرماکه: چونی، تا چنان گویم ترا

3 جان من، با آنکه خاص از بهر کشتن آمدی ساعتی بنشین، که عمر جاودان گویم ترا

4 تا رقیبان را نبینم خوشدل از غمهای خویش از تو بینم جور و با خود مهربان گویم ترا

5 بسکه میخواهم که باشم با تو در گفت و شنود یک سخن گر بشنوم، صد داستان گویم ترا

6 قصه دشوار خود پیش تو گفتن مشکلست مشکلی دارم، نمیدانم چه سان گویم ترا؟

شعر روز

1 کی توانی برد سوی منزل مقصود راه توشه ی تن تا نسازی پاره ی دل همچو ماه

2 از خطر در سیرگاه این چمن ایمن مباش چهچه بلبل ندانی چیست، یعنی چاه چاه

3 خوش نشین این گلستان باش همچون نخل موم ریشه ی خود را مکن زنجیر پا همچون گیاه

4 اعتمادی بر امانت داری ایام نیست عزت خود را همان بهتر که خود داری نگاه

5 در شبستان جهانت گر سر آسودگی ست از سر خود دور کن جان را چو شمع صبحگاه

6 هیچ کس را خاطر از دور جهان خشنود نیست خواجه از دست غلامان نالد و بی بی ز داه

شعر روز

1 طومار عمر طی شد و غافل نشسته ایم در راه آرمیده چو منزل نشسته ایم

2 بالین ز تیغ کرده و آسوده خفته ایم بر موج تکیه کرده و غافل نشسته ایم

3 موج وحباب تاج و کمر از محیط یافت ما همچنان به دامن ساحل نشسته ایم

4 مشکل روان شود به دوصد نیش خون ما از بس میان مردم کاهل نشسته ایم

5 حیرت نگر که بر دم شمشیر آبدار در انتظار جلوه قاتل نشسته ایم

6 از دیر و کعبه دیده امیدوار خویش پوشیده، روز و شب به در دل نشسته ایم

شعر روز

1 شبی فرخنده و روزی همایون روزگاری خوش کسی دارد که دارد در کنار خویش یاری خوش

2 دل از مهر بتان برداشتم آسودم این است این اگر دارد شرابی مستیی ناخوش خماری خوش

3 خوشم با انتظار امید وصل یار چون دارم خوش است آری خزانی کز قفا دارد بهاری خوش

4 بود در بازی عشق بتان، جان باختن، بردن میان دلربایان است و جانبازان قماری خوش

5 به مسجدها برآرم چند با زهاد بیکاره خوشا رندان که در میخانه‌ها دارند کاری خوش

6 دو روزی بگذرد گو ناخوش از هجرش به من هاتف که بگذشته است بر من در وصالش روزگاری خوش

شعر روز

1 تا مهر نگار باوفایم بگرفت من بودم و او چو کیمیایم بگرفت

2 او را به هزار دست جویان گشتم او دست دراز کرد و پایم بگرفت

شعر روز

1 دنیا مطلب مباش مغرور ازو خود را میبین ز مرگ مهجور ازو

2 نزدیکتر از مرگ به ما چیزی نیست وین طرفه نگر که ما چنین دور ازو

شعر روز

1 ای رهایی ده هر بیهوشی مهر بر لب نه هر خاموشی

2 به هوای تو سخن کوشی ما به تمنای تو خاموشی ما

3 گر تو در حرف تهی لطف شگرف لجه ژرف شود چشمه حرف

4 ور بر آفاق زنی حمله بیم قاف تا قاف شود حلقه میم

5 بعد توست اصل همه تنگی ها قرب تو مایه یکرنگی ها

6 دل جامی که بود تنگ از تو عندلیبیست غم آهنگ از تو

محبوب ترین شاعران

حافظ شیرازی

( 674 اثر)
قرن : 8

سعدی شیرازی

( 2081 اثر)
قرن : 7

خیام نیشابوری

( 366 اثر)
قرن : 5

نظامی گنجوی

( 406 اثر)
قرن : 6

شهریار

( 192 اثر)
قرن : 14

سنایی غزنوی

( 1818 اثر)
قرن : 5

ایرج میرزا

( 228 اثر)
قرن : 14

عطار نیشابوری

( 5108 اثر)
قرن : 6

پروین اعتصامی

( 227 اثر)
قرن : 14