1
نعمت الله میر رندان است
طلبش کن که پیر رندان است
2
بزم عشق است عاشقان سرمست
ساقی ما امیر مستان است
3
دل ما گنجخانهٔ عشق است
جای آن گنج کنج ویران است
4
سخن ما به ذوق دریابد
هرکه واقف ز ذوق یاران است
5
همه عشق است غیر او خود نیست
جان فدایش کنم که جانان است
6
عالم از آفتاب حضرت او
به مثل همچو ماه تابان است
7
نور چشم است و در نظر پیداست
نظری کن ببین که این آن است