چرا ز درد غم یار خود بغم باشیم از شاهدی دده غزل 100
1. چرا ز درد غم یار خود بغم باشیم
خوشا دمی که به درد و غمش به هم باشیم
1. چرا ز درد غم یار خود بغم باشیم
خوشا دمی که به درد و غمش به هم باشیم
1. دل بسی گردید چون زلف تو دلداری نیافت
کو بغیر صید دلها در جهان کاری نیافت
1. خوش بود که تیرش به دل ما گذری داشت
وان چشم هم از غمزه به سویش نظری داشت
1. دو زلف سرکش دلبند داری
که در هر یک بسی دل بند داری
ابراهیم شاهدی دده یکی از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که در قرن 10 هجری در ایران زندگی میکرد. آثار او نمایانگر فرهنگ، اندیشه و زیباییشناسی دوران خویش است و همچنان در دل علاقهمندان به شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد.
شعرهای ابراهیم شاهدی دده معمولاً مضامینی چون عشق، عرفان، اخلاق، دین و مسائل اجتماعی را در بر میگیرند. او با بهرهگیری از زبان فاخر و تصاویری بدیع، توانسته است احساسات انسانی را به شکلی عمیق و اثرگذار بیان کند.
در منابع تاریخی آمده است: ابراهیم شاهدی دده مغلوی (زاده به سال ۸۷۵ قمری در شهر مغله، درگذشته به سال ۹۵۷ قمری)، ادیب و صوفی عثمانی و شیخ زاویهٔ مولویه بود. پدرش صالح مغلوی در ایران تحصیل کرده بود و به زبان فارسی مسلط بود و هم او به فرزندش فارسی آموخت.
در سایت شعرنوش میتوانید مجموعهای از غزلیات، قصاید و سایر اشعار ابراهیم شاهدی دده را با دستهبندیهای مختلف مطالعه و مرور کنید.