1 به انگشتان پا از زیر کرسی ز کس ها کرده ام احوال پرسی
1 بشنو که لطیفۀ قشنگی است این است حقیقت اصلِ معنیش
2 در دستۀ شاحسین بنگر کان تُرک کفن فکنده در پیش
1 شنیدم من که عارف جانم آمد رفیقِ سابقِ طهرانم آمد
2 شدم خوشوقت و جانی تازه کردم نشاط و وَجدِ بیاندازه کردم
1 گفتم رهینِ مهرِ تو شد این دلِ حزین گفتا حزین دلی که به مهری بود رهین
2 گفتم قرینِ رویِ تو باشد همی قمر گفتا سهیل باشد اگر با قمر قرین
1 آب حیات است پدر سوخته حَبِّ نبات است پدر سوخته
2 وه چه سیه چرده و شیرین لب است چون شکلات است پدر سوخته
1 ای خایه به دست تو اسیرم بنمودهای از جماع سیرم
2 دستم نشود به تخم کَس بند تا باد تو کرده دست گیرم