1 به انگشتان پا از زیر کرسی ز کس ها کرده ام احوال پرسی
ت
1 یاد کردند مرا باز به گلدانِ دگر گلبنانِ دگر از طرفِ گلستانِ دگر
2 بودم افسرده چو گُل دردی و بشکفتم باز نو بهارست به من تا به زمستانِ دگر
1 خرِ عیسی است که از هر هنری باخبر است هر خری را نتوان گفت که صاحب هنر است
2 خوشلب و خوشدهن و چابک و شیرینحرکات کمخور و پردو و با تربیت و باربر است
1 بیا عارف که دنیا حرف مُفتست گهی نازک گهی پَخ گه کُلفت است
2 جهان چون خویِ تو نقشِ بر آبست زمانی خوش اُغُر گه بد لعابست
1 آب حیات است پدر سوخته حَبِّ نبات است پدر سوخته
2 وه چه سیه چرده و شیرین لب است چون شکلات است پدر سوخته
1 ای خایه به دست تو اسیرم بنمودهای از جماع سیرم
2 دستم نشود به تخم کَس بند تا باد تو کرده دست گیرم
ت