هزاران قبه عالی کشیده سر از عمعق بخاری قطعه 1
1. هزاران قبه عالی کشیده سر با بر اندر
که کردی کمترین قبه سپهر برترین دروا
...
1. هزاران قبه عالی کشیده سر با بر اندر
که کردی کمترین قبه سپهر برترین دروا
...
1. خشم تو آبست، اگر در آب موج آتشست
حلم تو خاکست، اگر در خاک کوه آهنست
...
1. آن نه زلفست آنکه او برعارض رخشان نهار
صورت ظلمست کو بر عدل نوشیروان نهاد
...
1. بویی که از بهار نسیم صبا برد
گویی همی ز طره دلار ما برد
...
1. گله ها دارم و نگویم از آنک
عشق را مهر بر دهن باشد
...
1. روز رزم او چو رایتهای او صف بر کشند
اختران از بیم سر در نیلگون چادر کشند
...
1. ای عارض تو چون گل و زلف تو چو سنبل
من شیفته و فتنه آن سنبل و آن گل
...
1. با جام باده در وطن امروز بر فروز
آن گوهری که هست مدد در صفای جان
...
1. کند گر تموج هیولای اولی
تلاطم نماید مزاج از طبایع
...
1. بسکه بخشد کف تو دروگهر
بحر شرمنده گشته و فاوا
...
1. اندر زمانه جود تو تنگی رها نکرد
بیمست ازین سخن دهن و چشم تنگ را
...
1. گرفت آب کاشه ز سرمای سخت
چو زرین ورق گشت برگ درخت
...