هفتاد سال شد که دل من در آتش است از اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

هفتاد سال شد که دل من در آتش است

1
هفتاد سال شد که دل من در آتش است
می سوزد و هنوز بدین سوختن خوش است
2
عیبم مکن که رفت ز دستم عنان دل
من پیر و ناتوان و هوس تند و سرکش است
3
از بسکه نازک است دل آن بهار حسن
ز آمد شد نسیم سحرگه مشوش است
4
جانم فدای آدمیی کو فرشته خوست
ورنی به حسن هرکه تو بینی پری وش است
5
اهلی اگرچه دوست کند جلوه بر همه
خرم دلی که آینه اش صاف و بی غش است
6
برق حسن تو عجب خرمن ما زود بسوخت
این گمان گرچه دلم داشت چنین زود نداشت
7
طمع بوس و کنار تو که اهلی بودش
پیش ازین بود که دامان می آلود نداشت
عکس نوشته
هفتاد سال شد که دل من در آتش است از اهلی شیرازی