1 مژگان او به دام نگاهم گرفته است هرجا که می روم سر راهم گرفته است
2 آیم به کار دل همه گر روز محشر است خونها که خورده است گواهم گرفته است
3 عشق خجل ز مسجد و میخانه کرده است گاهی به راه و گه به نگاهم گرفته است