چرخ مرادی حسام دولت و دین
که روان را روان همی بخشد
زهره بحر و کان همی بچکد
زان عطا کان بنان همی بخشد
ملک بخش است بر عبید و خدم
ملک خاقان و خان همی بخشد
هیچ سلطان نیافت صد یک آنک
شاه سلطان نشان همی بخشد
قطره از لعاب لطف ویست
آنچه نحل از دهان همی بخشد
سیم وزر هر کسی ببخشد و خود
شاه بخت جوان همی بخشد
سیم بر اهل فضل اگر چه بود
عالمی درمیان همی بخشد
من گه باشم که شاه بهر شرف
کعبه را طیلسان همی بخشد
آنچه کان ذره ذره بخشد،شاه
کاروان کاروان همی بخشد
گفتمش تا کی این توان بخشید
گفت تا میتوان همی بخشد