1 هست سوگندم بنام آنکه هست پیش علمش ذره همچون آفتاب
2 وانکه بی الهام ارشادش خرد باز نشناسد خطا را از صواب
3 کز فراق حضرتت من بنده را نیست پروای خور و امکان خواب
4 بی رکاب اشرفت هستم چنانک ماهیی بر خشک یا شکر در آب
1 ای بلبلی که وقت ترنم ز نغمه ات سطح محیط گنبد پیروزه پرصداست
2 لفظت شکر فروش و ضمیرت گهرفشان کلک تو نقشبند و بیان تو دلگشاست
3 آن بکر معنی تو که حامل بنکته هاست وان نکته غریب که باروح آشناست
4 چتر سیاه کلک ترا زیبد از چه زانک بر ملک نظم دهر بانصاف پادشاست
1 من عجب دارم همی از شاعران تا چرا گویند راد است آفتاب
2 گرد صحرا سال و مه گردد همی تا کجا در یابد او یک قطره آب
3 برخورد آن آب و آنگه میدهد تشنگان را ریشخندی از سراب
4 باز بر خوانش بقرضه از نجوم میستاند زر و سیم بی حساب
1 هر که را از هنر نصیبی هست دان که بر قدر آنش حرمانیست
2 وان کش از روزگار حظی هست دان که در خورد آنش نقصانیست
1 آفتاب مطلع اقبال قتلق سعد دین ای بنور رای روشن کرده اسرار ازل
2 بر فراز بام قدرت هندوی چوبک زنست پاسبان قلعه هفتم که خوانندش ز حل
3 چون بپرواز اندر آمد خامه سر سبز تو تیغ طوطی رنگرا پرواز دادند از عمل
4 تیغ هندی گوهر تو خون بدخواهان بریخت آسمان گفتا زهی لالایک میر اجل
1 خواجه محترم ربیب الدین بامن آن بر و آن لطایف کو
2 رمضان بیست و هفتم است امشب ای زنت روسبی قطایف کو
3 رسم ها بود بر تو خادم را آخر آن رسم و آن وظایف کو
1 عالم الاسرار آگاهست آن کز قدرتش در بهاران تازه دارد روی هر پژمرده
2 آنکه چون فیض سحاب لطف او قسمت کنند کس دهان گل نیابد در چمن بی خرده
3 کز فراق طلعت میمون تو این بنده هست مرده چون زنده یا زنده چون مرده
1 هجو میگوئی ای مجیرک هان تا ترا زین هجا بجان چه رسد
2 در صفاهان زبان نهادی باش تا سرت را ازین زبان چه رسد
3 چند گوئی که در دقایق طبع خاطر اهل اصفهان چه رسد
4 ... در ... گنجه و تفلیس تا بشروان و بیلقان چه رسد
1 یک کارد بخواستم ز تو روزی گفتی بدهم تو آن بمن وا کن
2 بعد از سه چهار ماه دی گفتی آن نیست برو سر سخن واکن
3 گر هجو کنی همی قلم گیرم ورگوه همی خوری دهن واکن
4 این بد غرض تو تاکنم هجوت سهلست تو جای نام زن واکن
1 ای بر میان چرخ کمر از وفای تو وی بر زبان خلق دعا و ثنای تو
2 آراستست خطبه بفرخنده نام تو وافروختست سکه بفر و بهای تو
3 انصاف نوبهار ز تاثیر عدل تست تاثیر آفتاب ز تأیید رای تو
4 گردون ز روشنان کواکب همیکند چتر شب سیاه مرصع برای تو