ای از جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی مقطع 25
1. ای کریمی که پشت چرخ فلک
پیش تو سال و مه بخم باشد
1. ای کریمی که پشت چرخ فلک
پیش تو سال و مه بخم باشد
1. وقت است دلا اگر بترسی
گر آدمی از عدم بترسد
1. موی سپید چیست ندانی زبان مرگ
زیرا که هر که دید ز خود ناامید شد
1. هر که را شد فراخ سفره زیر
دانکه بر چشم او پدید آید
1. دوش عقلم که نیست گفت ای آن
کت خرد عمر بی وفا گوید
1. قدری می صاف کهنی خواسته بودم
زانکسکه اگر راست بگویم نه کسی بود
1. پاره می بخواستم ز نجیب
زان می ناب کز زبیب برند
1. ای بزرگی که پایه قدرت
اولش غایت کمال بود
1. بخدائی که چنبر گردون
حلقه میم ملک او آمد
1. چند گوئی مرا که مذمومست
هر که او ذم زاد بوم کند
1. نه بکوشش درست روزی خلق
یا بجد و بجهد دادستند
1. کسی کودل درین محنت سرابست
تو چونان دان که او رائی ندارد