آدمی از جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی مقطع 37
1. آدمی زینجا نخواهد برد هیچ
گر سکندر گردد و قارون شود
...
1. آدمی زینجا نخواهد برد هیچ
گر سکندر گردد و قارون شود
...
1. ای لقای تو عید اهل کرم
عید اضحی ترا همایون باد
...
1. ای که همای کرم طبع تو
عالم در سایه پر پرورد
...
1. یک قطعه سوی بنده فرستاد مجددین
کان را بصد قصیده نشاید جواب کرد
...
1. ای بزرگی که ز شیرین سخنت
عقل از جام نکت می نوشید
...
1. ای کریمی که همای نظرت
بر ولی تو همایون آمد
...
1. شعر مخدوم من جمال الدین
که چو گل بردم سحر گه بود
...
1. هجو میگوئی ای مجیرک هان
تا ترا زین هجا بجان چه رسد
...
1. ایخسروی که هر که کند بندگی تو
هم تاج بخش گردد و هم تاجور شود
...
1. تا کی غم خان و مان و فرزند
چند انده نان و جامه تا چند
...
1. خوان میفکند کنون مسلمانان
آن خواجه که سگ بر او شرف آرد
...