آثار صائب تبریزی

صفحه 8 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 تا توان کردن ز خون ما نگارین دست را از حنا بهر چه باید کرد رنگین دست را

2 سینه اش از باده لعلی بدخشان می شود هر که سازد چون سبو در خواب بالین دست را

3 انتظار قتل، کار عاشقان را ساخته است تا تو می سازی بلند ای کوه تمکین دست را

4 بس که از دل های خونین است زلفش مایه دار می کند در هر سراسر، شانه رنگین دست را

1 بر جگر تا خورده ام نیش خمار نوش را می کنم با درد سودا باده سرجوش را

2 مهر بر لب زن که در خون غوطه (ور هرگز نساخت) زخم دندان پشیمانی لب خاموش را

3 چون صدف هر کس به غور بحر خاموشی رسید کاسه دریوزه سیماب سازد گوش را

4 بازی همواری ظاهر مخور از دشمنان نان سوزن دار پیش افکن سگ خاموش را

1 جان روشندل ز جسم مختصر باشد جدا در صدف از راه غلطانی گهر باشد جدا

2 از فشردن غوطه در دریای وحدت می زند گر چه از هم بند بند نیشکر باشد جدا

3 رشته سازی است کز مضراب دور افتاده است دردمندان را رگی کز نیشتر باشد جدا

4 خازن گنج گهر را دورباشی لازم است نیست ممکن کوه را تیغ از کمر باشد جدا

1 مهر خاموشی کند کوته زبان تقریر را این سپر دندانه می سازد دم شمشیر را

2 قامت خم، نفس را هموار نتوانست کرد از کجی، زور کمان بیرون نیارد تیر را

3 شد زبان شکر از سودای او رگ در تنم نیست از زندان یوسف شکوه ای زنجیر را

4 از سفیدی دیده یعقوب شد صبح امید منزلی جز قصر شیرین نیست جوی شیر را

1 وصف زلف یار عاجز می کند تقریر را دوری این راه، کوته می کند شبگیر را

2 چشم حیران راست دایم حسن در مد نظر عکس پا بر جا بود آیینه تصویر را

3 مور چون در خرمن افتد دست و پا گم می کند نیست ممکن سیر دیدن حسن عالمگیر را

4 می کند وحشت سگ لیلی همان از سایه اش گر چه مجنون کرد رام خود پلنگ و شیر را

1 آن‌چنان کز رفتنِ گل، خار می‌مانَد به جا از جوانی حسرتِ بسیار می‌مانَد به جا

2 آهِ افسوس و سرشکِ گرم و داغِ حسرت است آن‌چه از عمرِ سبک‌رفتار می‌مانَد به جا

3 نیست غیر از رشتهٔ طولِ اَمَل چون عنکبوت آن‌چه از ما بر در و دیوار می‌مانَد به جا

4 کام‌جویی غیرِ ناکامی ندارد حاصلی در کفِ گل‌چین ز گلشن خار می‌مانَد به جا

1 خط نسازد بی صفا آن عارض پر نور را از نسیم صبح پروا نیست شمع طور را

2 شکوه مهر خاموشی می خواست گیرد از لبم ریختم در شیشه باز این باده پر زور را

3 پا منه بیرون ز حد خویش تا بینا شوی نیست حاجت با عصا در خانه خود کور را

4 همچنان از خار خار دانه چشمش می پرد گر بود زیر نگین ملک سلیمان مور را

1 گر چه باشند آن دو زلف مشکبار از هم جدا نیستند اما به وقت گیر و دار از هم جدا

2 مستی و مخموری از هم گر چه دور افتاده اند نیست در چشم تو مستی و خمار از هم جدا

3 لرزد از بیم جدایی استخوانم بند بند هر کجا بینم فلک سازد دو یار از هم جدا

4 نشأه و می را نماید با کمال اتحاد از نگاهی چشم شور روزگار از هم جدا

1 غیر حق را می دهی ره در حریم دل چرا؟ می کشی بر صفحه هستی خط باطل چرا

2 از رباط تن چو بگذشتی دگر معموره نیست زاد راهی بر نمی داری ازین منزل چرا

3 هست چون جان، چار دیوار عناصر گو مباش می خوری ای لیلی عالم غم محمل چرا

4 کار با تیغ اجل در زندگانی قطع کن کارها را می کنی بر خویشتن مشکل چرا

1 از عذار او بپوشان دیده امید را تکمه از شبنم مکن پیراهن خورشید را

2 در بهشت عافیت افتادم از بی حاصلی شد حصاری بی بری از سنگ طفلان بید را

3 نور معنی می درخشد از جبین لفظ من بال خفاشی چه ستاری کند خورشید را

4 جام را بهر تنک ظرفان به دور انداخته است هیچ حقی نیست بر دریاکشان جمشید را

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی