مرکز عیش است آن دهان که از صائب تبریزی غزل 6990
1. مرکز عیش است آن دهان که تو داری
عمر دوباره است آن لبان که تو داری
1. مرکز عیش است آن دهان که تو داری
عمر دوباره است آن لبان که تو داری
1. ای از خراباتت زمین دُرد ته پیمانهای
در پای شمعت آسمان پرسوخته پروانهای
1. با دختر رز دگر نشستی
پیمان خدای را شکستی
1. رویی به طراوت قمر داری
چشمی ز ستاره شوختر داری
1. دارد از خط گل رخسار تو فرمان خدایی
چون به فرمان خدا از همه کس دل نربایی؟