آثار صائب تبریزی

صفحه 6 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 عشق کو تا چاک سازم جامه ناموس را پیش زهاد افکنم این خرقه سالوس را

2 هیچ کس از رشته کارم سری بیرون نبرد نبض من بند زبان گردید جالینوس را

3 از خودآرایان نمی باید بصیرت چشم داشت عیب پیش پا نیاید در نظر طاوس را

4 حرف دعوی در میان باطلان دارد رواج هست در بتخانه گلبانگ دگر ناقوس را

1 خواب ناز از حسن روزافزون نشد سنگین ترا لنگر گهواره بود از کودکی تمکین ترا

2 می چکد آتش چو شمع از چهره شرمین ترا می شود روشن چراغ کشته بر بالین ترا

3 نونیاز ناز چون خوبان دیگر نیستی بود خواب ناز در مهد ازل سنگین ترا

4 با تو چون گردند خوبان همعنان، کز کودکی مرکب نی برق جولان بود زیر زین ترا

1 اگر نه مدِّ بسم‌الله بودی تاجِ عنوان‌ها نگشتی تا قیامت نو خطِ شیرازه، دیوان‌ها

2 نه‌تنها کعبه صحرایی‌ست، دارد کعبهٔ دل هم به گردِ خویش‌تن از وسعتِ مشرب بیابان‌ها

3 به فکرِ نیستی هرگز نمی‌افتند مغروران اگرچه صورتِ مِقراضِ لا دارد گریبان‌ها

4 سرِ شوریده‌ای آورده‌ام از وادیِ مجنون تهی سازید از سنگِ ملامت جیب و دامان‌ها

1 چرب نرمی می کند کوته زبان شمشیر را سخت رویی می شود سنگ فسان شمشیر را

2 سینه صافان بی خبر از راز عالم نیستند هست در پرداز جوهرها نهان شمشیر را

3 سیل در معموره ها داد خرابی می دهد صید فربه می کند مطلق عنان شمشیر را

4 ترک خونریزی نکرد آن غمزه در ایام خط کی شود پیچیده از جوهر، زبان شمشیر را

1 خط نمی سازد مرا زان لعل جان پرور جدا تشنه کی گردد به تیغ موج از کوثر جدا

2 سبزه خط لعل سیراب ترا بی آب کرد آب را هر چند نتوان کرد از گوهر جدا

3 از دل خونگرم ما پیکان کشیدن مشکل است چون توان کردن دو یکدل را ز یکدیگر جدا

4 می کند روز سیه بیگانه یاران را ز هم خضر در ظلمات می گردد ز اسکندر جدا

1 نیست از راز نهان من خبر جاسوس را نبض من بند زبان گردید جالینوس را

2 بی ندامت نیست هر حرفی که از لب سر زند بخیه زن از خامشی این رخنه افسوس را

3 ناله دل کرد رسوا عشق پنهان مرا نیست ممکن در بغل کردن نهان ناقوس را

4 صاحبان کشف بی قدرند در درگاه حق نیست در دیوان شاهان رتبه ای جاسوس را

1 جنت در بسته سازد مهر خاموشی ترا چهره زرین می کند چون به، نمدپوشی ترا

2 حلقه ذکر خدا گردد لب خاموش تو گر شود توفیق از مردم فراموشی ترا

3 خانه داری، در گذار سیل لنگر کردن است می شود حصن سلامت، خانه بر دوشی ترا

4 هوشمندی می برد بیرون ترا از آب و گل می نماید صورت دیوار، بیهوشی ترا

1 غوطه دادم در دل الماس داغ خویش را روشن از آب گهر کردم چراغ خویش را

2 شد چو داغ لاله خاکستر نفس در سینه ام تا ز خون چون لاله پر کردم ایاغ خویش را

3 چون شوم با خار و خس محشور در یک پیرهن؟ من که می دزدم ز بوی گل دماغ خویش را

4 بی خودی را گردش چشم تو عالمگیر ساخت از که گیرم، حیرتی دارم، سراغ خویش را

1 تنگدستی راست سازد نفس کج رفتار را پیچ و تاب از وسعت ره می فزاید مار را

2 یک جو از دل درد دیدن های رسمی برنداشت پرسش ظاهر گرانتر می کند بیمار را

3 از سر خوان تهی سرپوش یک جانب کند هر سبک مغزی که بر سر کج نهد دستار را

4 از نصیحت کج نهادان برنگردند از کجی راست نتوان کرد چون مایل شود، دیوار را

1 سر به گردون می دهم این آه پر تأثیر را می زنم آتش به سقف این خانه دلگیر را

2 حالت فرهاد و کارش روشن است از جوی شیر می توان در زخم دیدن جوهر شمشیر را

3 با شراب کهنه زاهد ترشرویی می کند کو جوانمردی که سازد کار این بی پیر را

4 بیستون را کرد شیرین کاری ما روسفید ما به ناخن تازه رو داریم جوی شیر را

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی