آثار صائب تبریزی

صفحه 7 از 707
707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 ره مده در خط مشکین، شانه شمشاد را نیست حاجت حک و اصلاحی خط استاد را

2 نیست ممکن یک نظر خود را تواند سیر دید گر کند آیینه شیرین تیشه فرهاد را

3 طوق منت، گردن فرمانبران را لایق است ترک احسان است احسان مردم آزاد را

4 شاد باشید ای نوآموزان که روی سخت من توبه داد از سخت رویی سیلی استاد را

1 چشم می پوشی ازان رخسار جان پرور چرا؟ می کنی آیینه را پنهان ز روشنگر چرا

2 غیرتی کن چون گهر جیب صدف را چاک کن می خوری سیلی درین دریای بی لنگر چرا

3 خرده جان می جهد از سنگ بیرون چون شرار می زنی چندین گره بر روی یکدیگر چرا

4 صیقلی کن سینه خود را به آه آتشین می کنی دریوزه نور از مه و اختر چرا

1 می توان در زلف او دیدن دل بی تاب را پرده پوشی چون کند شب گوهر شب تاب را

2 غیرت طاق دلاویز خم ابروی او همچو ناخن می خراشد سینه محراب را

3 دیده حسرت عنان عمر نتواند گرفت هیچ دامی مانع از جولان نگردد آب را

4 چون عنانداری کنم دل را، که چشم شوخ او شهپر پرواز می گردد دل بی تاب را

1 نوش این غمخانه در دنبال دارد نیش را شکوه ای از تلخکامی نیست دوراندیش را

2 سوز دل از دست می گیرد عنان اختیار شمع نتواند گره زد اشک و آه خویش را

3 خال مشکین است ازان سیب ذقن ظاهر شده؟ یا شب قدری است گرد آورده نور خویش را

4 حاصلی غیر از جگر خوردن ندارد راستی نان به خون تر می شود صبح صداقت کیش را

1 نیست سنگ کم اگر در پله میزان ترا کعبه و بتخانه باشد در نظر یکسان ترا

2 تا نبندی رخنه چشم و دهان و گوش را از درون دل نجوشد چشمه حیوان ترا

3 همرهان سست در راه طلب سنگ رهند دل مخور، افتاد در پیری اگر دندان ترا

4 گر چه نگذارد کمان از خانه خود پا برون قامت خم ساخت در پیری سبک جولان ترا

1 من ملایم کردم از آه آسمان سخت را نرم از آتش می توان کردن کمان سخت را

2 سختی ایام را مردن تلافی می کند عذرخواهی هست چون مغز استخوان سخت را

3 گر نمی گردید پیدا، مصرفی چون بیستون ما چه می کردیم چون فرهاد، جان سخت را

4 سختیی کان نیست ذاتی، زود زایل می شو می توان کردن به آبی نرم، نان سخت را

1 غمزه اش افزود در ایام خط بیداد را زنگ زهر جانستان شد تیغ این جلاد را

2 حسن بی رحم است، ورنه دود تلخ آه من آب گرداند به چشم آیینه فولاد را

3 ساده لوحی بین که می خواهم شکار من شود حلقه چشمی که در دام آورد صیاد را

4 آتشین رویی که من در زلف او دل بسته ام پنجه خورشید سازد شانه شمشاد را

1 گر چه جان ما به ظاهر هست از جانان جدا موج را نتوان شمرد از بحر بی پایان جدا

2 از جدایی، قطع پیوند خدایی مشکل است گر شود سی پاره، از هم کی شود قرآن جدا

3 می شود بیگانگان را دوری ظاهر حجاب آشنایان را نمی سازد ز هم هجران جدا

4 زود می پاشد ز هم جمعیت بی نسبتان دانه را از کاه در خرمن کند دهقان جدا

1 خار ناسازست بوی گل به پیراهن ترا چون زنم گستاخ دست عجز در دامن ترا؟

2 پرتو خورشید را آیینه رسوا می کند چون نهان از دیده ها سازد دل روشن ترا؟

3 بس که سیراب است دامانت ز خون عاشقان جوی خون گردد، زنم گر دست در دامن ترا

4 آه مظلومان چه سازد با تو ای بیدادگر؟ کز دل سخت است در زیر قبا جوشن ترا

1 از فغان شد سر گرانی بیش آن طناز را ناله عاشق بود افسانه خواب ناز را

2 از ریاضت دامن مقصود می آید به چنگ گوشمال آخر شود دست نوازش ساز را

3 از زبان بازی سخن چین را زبان گردد دراز می شود مهر دهن، شمع از خموشی گاز را

4 می گشاید بال شهرت ناله در کنج قفس می کند خس پوش گلشن شعله آواز را

آثار صائب تبریزی

707 اثر از غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی