به افسون پیر و طول امل از صائب تبریزی غزل 2830
1. به افسون پیر و طول امل هشیار کی گردد؟
ره خوابیده از بانگ جرس بیدار کی گردد؟
1. به افسون پیر و طول امل هشیار کی گردد؟
ره خوابیده از بانگ جرس بیدار کی گردد؟
1. سیه مست غرور از گفتگو هشیار کی گردد؟
ره خوابیده از آواز پا بیدار کی گردد؟
1. دل سنگ از شکست دانه من آب میگردد
ز عاجزنالی من آسیا گرداب میگردد
1. ز دامان ترم ریگ روان سیراب میگردد
نمک در دیده من پردههای خواب میگردد
1. ز آهم بیستون سرچشمهٔ سیماب میگردد
دل آهن زبرق تیشه من آب میگردد
1. مبین گستاخ در رویش چو مشک اندود میگردد
که خال او ز خط زنبور خاکآلود میگردد
1. به خدمت بنده از آزادمردان زود میگردد
ایاز از حسن خدمت عاقبت محمود میگردد
1. از آن از سیر صحرا خاطرم خشنود میگردد
که داغم از سواد شهر مُشکاندود میگردد
1. زخشکی در دهانم آب گردآلود می گردد
درین ساغر شراب ناب گردآلود می گردد
1. نسیم نوبهاران بر دماغم بار میگردد
گل بیخار در پیراهن من خار میگردد
1. سخنسنجی سرآمد در فن گفتار میگردد
که چون پرگار گرد نقطهای صدبار میگردد