زخاموشی دل آگاه روشن از صائب تبریزی غزل 2853
1. زخاموشی دل آگاه روشن بیش می گردد
فروغ شمع ما در زیر دامن بیش می گردد
1. زخاموشی دل آگاه روشن بیش می گردد
فروغ شمع ما در زیر دامن بیش می گردد
1. به قتل هر که مایل آن دل بیباک می گردد
گریبان بر گلویش حلقه فتراک می گردد
1. کجا دیوانه را دل از ملامت تنگ میگردد؟
که نخل بارور را دل سبک از سنگ میگردد
1. مرا از حرفهای قالبی دل تنگ میگردد
ز عکس طوطیان آیینهام پرزنگ میگردد
1. زدست تنگ بر بی برگ دنیا تنگ می گردد
به ره پیما زکفش تنگ صحرا تنگ می گردد
1. از ان در خلوت معشوق بر من حال می گردد
که از چشم سخنگو صحبت من قال می گردد
1. دل از گفتار ناسنجیده بی آرام می گردد
که شکر خواب، تلخ از مرغ بی هنگام می گردد
1. دل صد پاره زان گرد می گلفام می گردد
که این اوراق را شیرازه خط جام می گردد
1. نشان یوسف گم گشته پیدا از تو می گردد
چراغ دیده یعقوب بینا از تو می گردد
1. دل یاقوت را خون می کند لعل سخنگویت
قلمها سینه چاک از خط ریحان تو می گردد
1. زانفاس گرامی آنچه صرف آه می گردد
به دیوان قیامت مد بسم الله می گردد
1. به احسان خانه از سیل حوادث رسته میگردد
در بیخیر در اندک زمانی بسته میگردد