1 یارب درخت عمر مرا بار و برگ ده گرچه درخت عمر مرا بار و برگ نیست
2 دخلم تمام کن که مرا وجه خرج هست عمرم دراز ده که مرا برگ مرگ نیست
1 مدار بسته در خویش و تنگ بار مباش که این دو عیب بزرگ از بزرگواری نیست
2 بر آن گشاده کفی شرط نیست در بستن بر آن فراخ دلی جای تنگ باری نیست
1 چون نیابد مهتر از کهتر عطا پس میان کهتر و مهتر چه فرق
2 شرط مهتر چیست بر و فضل و بذل شرط باران چیست ابر و رعد و برق
1 تو را که فضل و هنر هست و بخت و دولت نیست درست شد که گنه مر زمانه نه تو راست
2 اگر چه حسن ادب داری و جمال هنر چه فایده که دو چشم زمانه نابیناست
1 اهل عطا کسی است که فضلی بود در او نبود هر آن عطا که بدین کس دهی خطا
2 ناکس بود کسی که در او هیچ فضل نیست ناکس بود کسی که به ناکس دهد عطا
1 چون تو را خوان و کاسه نبود بیهده کوس مهتری چه زنی
2 بی مروت تورا منی نرسد ای منی چند از این منی و منی
1 نادانی تو بر دوگونه بینم ای آنکه تو نادان خاندانی
2 نادان تری از هر که هست نادان و آنگاه ندانی که می ندانی
1 ای دریغا که عهد برنایی عهد بشکست و جاودانه نماند
2 از زمانه غرض جوانی بود لیکن از گردش زمانه نماند
3 آب معشوق را زمانه بریخت کاتش عشق را زبانه نماند
4 زان همه عیش ها که ما کردیم بهره ما به جز فسانه نماند
1 خیال تو یک ساعت از چشم من نگردد چو مهر تو از دل جدا
2 نگشتی مرا چون خیالت تمام گرت چون خیال تو بودی وفا
1 ندارم امید بهی زین زمانه که عمرم همه در امید بهی شد
2 جهان از لئیمان تهی به ولیکن به ناکام ما از کریمان تهی شد