مردم جاهل محل علم نداند از ادیب صابر مقطع 61
1. مردم جاهل محل علم نداند
مردم بی اصل نام نیک نجوید
1. مردم جاهل محل علم نداند
مردم بی اصل نام نیک نجوید
1. آنها که بپرسند و ببخشند مرا چیز
از من به زبان و قلم و شعر بترسند
1. ندارم امید بهی زین زمانه
که عمرم همه در امید بهی شد
1. نه طالعی که امانم دهد ز خشم خدا
نه نعمتی که بدو خلق را کنم خشنود
1. تا مال نبخشی ز هنر بهره نیابی
چون نم نبود سبزه به جز خشک نگردد
1. خوار شود تن به مرگ اگر چه عزیز است
عز تن مرده عزیز بمیرد
1. اگر به زمیری است پیری، نخواهم
که هرگز بت من مرا میر خواند
1. بنده در مستی اگر گفت فضول
جرم او را به تفضل بگذار
1. ای وزیر شاه عالم، ای نصیر دین حق
عقل را کلکت نصیر و علم را رایت وزیر
1. ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست
درست گرددت این گر بپرسی از بیمار
1. به میدان و دیوان بداندیش را
زتیغ و قلم کرده ای کارزار
1. تامل کن از رفتن رفتگان
که بودند چون تو به نفس و نفس