1 بدین زمانه که ما اندر او گرفتاریم بزرگ و خرد همی ذل یکدگر جویند
2 اگر به مرگ یکی را زما عزیز کنند به جای مرثیه شاید که تهنیت گویند
1 تا نمودی عارض چون لاله ام همچو بلبل با خروش و ناله ام
2 لیکن اندر گفتن اسرار خویش خامشم گویی زبان لاله ام
1 چون همه روی زمانه سوی جفا بود محتشمان عادت زمانه گرفتند
2 گر خرد از کارها میانه گزیند چون ز همه فضلها کرانه گرفتند
1 به وفات تو مال تو ببرند وارثان تو از ذکور و اناث
2 تو به منت بده که بی منت برد خواهند وارثان میراث
1 بودم از روز جوانی هر نفس در لذتی زان چنین در حسرت روز جوانی مانده ام
2 لذتی از زندگانی نیست در پیری مرا زانکه در بیم زوال زندگانی مانده ام
1 ایا به محمدت و بر و مکرمت معروف خط علوم و ادب را شمایل تو حروف
2 رشید ملک، ادیب عمید، زین الدین چو دین به هر صفتی کز ثنا رود موصوف
3 محل کلک تو را رتبت زمین و زمان بنان و نطق تو را قوت رماح و سیوف
4 بدین محل که تویی کم ز رتبت تو بود اگر دوات تو را زلف حور باشد صوف
1 موی سیاه من ز زمانه سپید شد وین نامه سپید شد از معصیت سیاه
2 زان تیره گشت همچو گنه چشم روشنم تا نیز چشم من نکند درگنه نگاه
1 ای کریمان بلح و ممدوحان جودتان زفتی از زمانه ببرد
2 مدحتان گفتم و عطا دادید نجمی راوی از میانه ببرد
1 ای خسرو ملوک و جهان دار چیره دست سلطان شرق و غرب و خداوند هر که هست
2 با دولت جوان تو دهر خرف جوان با همت بلند تو چرخ بلند پست
3 نه دیده ملوک چو تو شهریار دید نه بر سریر ملک چو تو پادشا نشست
4 تیغ تو مملکت ز کف هر ملک ستد گرز تو تاج در سر هر پادشا شکست
1 فر جوانیم به هزیمت نهاد روی تا روز پیری آمد و بر من سپه کشید
2 پیری که سوی توبه و طاعت کشد مرا به زان جوانی ای که مرا در گنه کشید