1 ای اختیار دین و سخا اختیار تو تو افتخار خلق و به خود افتخار تو
2 حاصل شود مراد دو عالم به یک نظر آن را که دید طلعت تو روز بار تو
3 ایزد گواست بر من و بر اعتقاد من کز اعتقاد پاک منم دوستدار تو
4 پیوسته مدح گویم و دایم ثنا کنم بر دست مال بخش و دل بردبار تو
1 ای یافته از روی تو و رای تو دنیا حسنی و جمالی و شکوهی و بهایی
2 از فهم تو و فکرت تو بر فلک طبع نوری و شعاعی و فروغی و ضیایی
3 احوال مرا نزد تو دانی که نباشد شرحی و بیانی و دلیلی و گوایی
4 بودست مرا از تو نه هر سال که هر ماه اکرامی و انعامی و بری و عطایی
1 نز خلق هیچ کار مرا استقامتی نز هیچ دوست، شرط وفا را اقامتی
2 از چرخ بی ثبات و زخورشید بی نوال دارم چو ذره شخصی و چون چرخ قامتی
3 نه اشک میغ را چو بنانم عذوبتی است نه حد تیغ را چو زبانم صرامتی
4 با ظلم دهر فایده ندهد کفایتی با جور چرخ سود ندارد شهامتی
1 ای سعد کرده فال مرا نامه هایی تو اسمای روزگار و من بنده سعد تو
2 بر نامه تو عاشق زارم بدانکه هست لفظش چو بوسه تو و خطش چو جعد تو
1 موی سیاه من ز زمانه سپید شد وین نامه سپید شد از معصیت سیاه
2 زان تیره گشت همچو گنه چشم روشنم تا نیز چشم من نکند درگنه نگاه
1 دلم به وقت جوانی امیر ظالم بود به حق حق که اسیری ازآن امیری به
2 امیر ظالم را پادشاه عادل کرد جمال پیری و آخر جمال پیری به
1 با موی سیه دلم قوی بود اندیشه نکردم از ضعیفی
2 تا موی سپید دید چشمم چون موی شدم ز بس نحیفی
1 همه ناخوانده روی نزد کسان کس نبیند چو تو در هیچ کسی
2 چو برانندت باز آیی زود چه کسی آدمیی یا مگسی
1 نیست با بار و برگ شاخ بقا شاخ را بار و برگ بایستی
2 تا برستی ز مرگ عمر عزیز مرگ را نیز مرگ بایستی
1 پیری آمد جوانی از من شد سال بیشی گرفت و مال کمی
2 بترین وقت مرمراست که نیست وقت پیری بتر ز بی درمی