13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی

1 چو خسرو دید ماه خرگهی را چمن کرد از دل آن سرو سهی را

2 بهشتی دید در قصری نشسته بهشتی وار در بر خلق بسته

3 ز عشق او که یاری بود چالاک ز کرسی خواست افتادن سوی خاک

4 به عیاری ز جای خویش برجست برابر دست خود بوسید و بنشست

1 چو رود باربد این پرده پرداخت نکیسا زود چنگ خویش بنواخت

2 در آن پرده که خوانندش حصاری چنین بکری بر آورد از عماری

3 دلم خاک تو گشت ای سرو چالاک برافکن سایه چون سرو بر خاک

4 از این مشگین رسن گردن چه تابی رسن درگردنی چون من نیابی

1 همان صاحب سخن پیر کهن سال چنین آگاه کرد از صورت حال

2 که چون بی‌شاه شد شیرین دلتنگ به دل بر می‌زد از سنگین دلی سنگ

3 ز مژگان خون بی‌اندازه می‌ریخت به هر نوحه سرشگی تازه می‌ریخت

4 چو مرغی نیم کشت افتادن و خیزان ز نرگس بر سمن سیماب ریزان

1 شباهنگام کاهوی ختن گرد ز ناف مشک خود خود را رسن کرد

2 هزار آهو بره لبها پر از شیر بر این سبزه شدند آرامگه گیر

3 ملک چون آهوی نافه دریده عتاب یار آهو چشم دیده

4 ز هر سو قطره‌های برف و باران شده بارنده چون ابر بهاران

1 جوابش داد سرو لاله رخسار که دایم باد دولت بر جهاندار

2 فلک بند کمر شمشیر بادت تن پیل و شکوه شیر بادت

3 سری کز طوق تو جوید جدائی مباد از بند بیدادش رهائی

4 به چشم نیک بینادت نکو خواه مبادا چشم بد را سوی تو راه

1 چو خسرو دید کان معشوق طناز ز سر بیرون نخواهد کردن آن ناز

2 فسونی چند با خواهش بر آمود فسون بردن به بابل کی کند سود

3 بلابه گفت کای مقصود جانم چراغ دیده و شمع روانم

4 سرم را بخت و بختم را جوانی دلم را جان و جان را زندگانی

1 ملک چون دید ناز آن نیازی سپر بفکند از آن شمشیر بازی

2 شکایت را به شیرینی نهان کرد ز شیرینان شکایت چون توان کرد

3 به شیرین گفت کای چشم و چراغم همای گلشن و طاوس باغم

4 سرم را تاج و تاجم را سریری هم از پای افکنی هم دست‌گیری

1 نکیسا چون ز شاه آتش برانگیخت ستای باربد آبی بر او ریخت

2 به استادی نوائی کرد بر کار کز او چنگ نیکسا شد نگونسار

3 ز ترکیب ملک برد آن خلل را به زیرافکن فرو گفت این غزل را

4 ببخاشی ای صنم بر عذرخواهی که صد عذر آورد در هر گناهی

1 نکیسا چون زد این افسانه بر ساز ستای باربد برداشت آواز

2 نوا را پرده عشاق آراست در افکند این غزل را در ره راست

3 مرا در کویت ای شمع نکوئی فلک پای بز افکند است گوئی

4 که گر چون گوسفندم میبری سر به پای خود دوم چون سگ بر آن در

1 دگر ره لعبت طاوس پیکر گشاد ز درج لؤلؤ تنگ شکر

2 روان کرد از عقیق آن نقش زیبا سخن‌هائی نگارین‌تر ز دیبا

3 کزان افزون که دوران جهانست شب و روز و زمین و آسمانست

4 جهانداور جهاندار جهان باد زمانه حکم کش او حکمران باد

آثار نظامی گنجوی

13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی