آثار نظامی گنجوی

صفحه 11 از 13
13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی

1 دگر ره گفت بعد از زندگانی بیاد آرم حدیث این جهانی

2 جوابش داد پیر دانش آموز که ای روشن چراغ عالم‌افروز

3 تو آن نوری که پیش از صحبت خاک ولایت داشتی بر بام افلاک

4 ز تو گر باز پرسند آن نشانها نیاری هیچ حرفی یاد از آنها

1 چو خسرو تخته حکمت در آموخت به آزادی جهان را تخته بر دوخت

2 ز مریم بود یک فرزند خامش چو شیران ابخر و شیرویه نامش

3 شنیدم من که آن فرزند قتال در آن طفلی که بودش قرب نه سال

4 چو شیرین را عروسی بود می‌گفت که شیرین کاشگی بودی مرا جفت

1 خبر ده کاولین جنبش چه چیز است که این دانش بر دانا عزیز است

2 جوابش داد ما ده راندگانیم وز اول پرده بیرون ماندگانیم

3 ز واپس ماندگان ناید درست این نخستین را نداند جز نخستین

1 به نزهت بود روزی با دل‌افروز سخن در داد و دانش می‌شد آن روز

2 زمین بوسید شیرین کای خداوند ز رامش سوی دانش کوش یک چند

3 بسی کوشیده‌ای در کامرانی بسی دیگر به کام دل برانی

4 جهان را کرده‌ای از نعمت آباد خرابش چون توان کردن به بیداد

1 سعادت چون گلی پرورد خواهد به بار آید پس آنگه مرد خواهد

2 نخست اقبال بردوزد کلاهی پس آنگاهی نهد بر فرق شاهی

3 ز دریا در برآورد مرد غواص به کم مدت شود بر تاجها خاص

4 چو شیرین گشت شیرین‌تر ز جلاب صلا در داد خسرو را که دریاب

1 دگر باره بگفتش کای خردمند طبیبانه در آموزم یکی پند

2 جوابش داد کای باریک بینش جهان جان و جان آفرینش

3 طبیبی در یکی نکته نهفته است خدا آن نکته را با خلق گفته است

4 بیا شام و بخور خوردی که خواهی کم و بسیار نه کارد تباهی

1 دگر ره گفت کای دریای دربار چو در صافی و چون دریا عجب کار

2 عجب دارم زیارانی که خفتند که خواب دیده را با کس نگفتند

3 همه گفتند چون ما در زمین آی نگوید کس چنین رفتم چنین آی

4 جوابش داد دانای نهانی که نقد این جهانست آن جهانی

1 خداوندی که خلاق‌الوجود است وجودش تا ابد فیاض جود است

2 قدیمی کاولش مطلع ندارد حکیمی کاخرش مقطع ندارد

3 تصرف با صفاتش لب بدوزد خرد گر دم زند حالی بسوزد

4 اگر هر زاهدی کاندر جهانست به دوزخ در کشد حکمش روانست

1 دگرباره به پرسیدش جهاندار که دارم زین قیاس اندیشه بسیار

2 نخستم در دل آید کاین فلک چیست درونش جانور بیرون او کیست

3 جوابش داد مرد نکته‌پرداز که نکته تا بدین دوری مینداز

4 حسابی را کزین گنبد برونست جز ایزد کس نمی‌داند که چونست

1 شبی تاریک نور از ماه برده فلک را غول وار از راه برده

2 زمانه با هزاران دست بی‌زور فلک با صد هزاران دیده شبکور

3 شهنشه پای را با بند زرین نهاده بر دو سیمین ساق شیرین

4 بت زنجر موی از سیمگون دست به زنجیر زرش بر مهره می‌بست

آثار نظامی گنجوی

13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی