آثار نظامی گنجوی

صفحه 11 از 13
13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی

1 دگر ره گفت کاجرام کواکب ندانم بر چه مرکوبند راکب

2 شنیدستم که هر کوکب جهانیست جداگانه زمین و آسمانیست

3 جوابش داد کاین ما هم شنیدیم درستی را بدان قایم ندیدیم

4 چو وا جستیم از آن صورت که حالست رصد بنمود کاین معنی محالست

1 دگر ره گفت ما اینجا چرائیم کجا خواهیم رفتن وز کجائیم

2 جوابش داد و گفت از پرده این راز نگردد کشف هم با پرده میساز

3 که ره دورست ازین منزل که مائیم ندیده راه منزل چون نمائیم

4 چو زین ره بستگان یابی رهائی بدانی خود که چونی وز کجائی

1 دگر ره گفت کای دریای دربار چو در صافی و چون دریا عجب کار

2 عجب دارم زیارانی که خفتند که خواب دیده را با کس نگفتند

3 همه گفتند چون ما در زمین آی نگوید کس چنین رفتم چنین آی

4 جوابش داد دانای نهانی که نقد این جهانست آن جهانی

1 دگر باره شه بیدار بختش سئوالی زیرکانه کرد سختش

2 که گر جان را جهان چون کالبد خورد چرا با ما کند در خواب ناورد

3 و گر جان ماند و از قالب جدا شد بگو تا جان چندین کس کجا شد

4 جوابش داد کاین محکم سئوالست ولی جان بی جسد دیدن محالست

1 دگر ره گفت اگر جان هست حاصل نه نقش کالبدها هست باطل؟

2 چو می‌بینم بخواب این نقشها چیست نگهدارنده این نقشها کیست؟

3 جوابش داد کز چندین شهادت خیال مردم را با تست عادت

4 چو گردد خواب را فکرت خریدار در آن عادت شود جانها پدیدار

1 دگر ره گفت بعد از زندگانی بیاد آرم حدیث این جهانی

2 جوابش داد پیر دانش آموز که ای روشن چراغ عالم‌افروز

3 تو آن نوری که پیش از صحبت خاک ولایت داشتی بر بام افلاک

4 ز تو گر باز پرسند آن نشانها نیاری هیچ حرفی یاد از آنها

1 دگر ره گفت کز دور فلک خیز زمین را با هوا شرحی برانگیز

2 جوابش داد به کز پند پرسی زمینی و هوائی چند پرسی

3 هوا بادیست کز بادی بلرزد زمین خاکیست کو خاکی نیرزد

4 جهان را اولین بطنی زمی بود زمین را آخرین بطن آدمی بود

1 دگر باره بگفتش کای خردمند طبیبانه در آموزم یکی پند

2 جوابش داد کای باریک بینش جهان جان و جان آفرینش

3 طبیبی در یکی نکته نهفته است خدا آن نکته را با خلق گفته است

4 بیا شام و بخور خوردی که خواهی کم و بسیار نه کارد تباهی

1 دگر ره باز پرسیدش که جانها چگونه بر پرند از آشیانها

2 جوابش داد کز راه ندیده نشاید گفتن الا از شنیده

3 شنیدم چار موبد بود هشیار مسلسل گشته با هم جان هر چار

4 در این مشکل فرو ماندند یک چند که از تن چون رود جان خردمند

1 یکی گفتا بدان ماند که در خواب در اندازد کسی خود را به غرقاب

2 بسی کوشد که بیرون آورد رخت ندارد سودش از کوشیدن سخت

3 چو از خواب اندر آید تاب دیده هراسی باشد اندر خواب دیده

آثار نظامی گنجوی

13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی