چون دل شب حاملهٔ مهر از امیرخسرو دهلوی مثنوی 48
1. چون دل شب حاملهٔ مهر گشت
بر شب حامل مه کامل گذشت
...
1. چون دل شب حاملهٔ مهر گشت
بر شب حامل مه کامل گذشت
...
1. مستی او مایهٔ هشیاریش
خفته همه خلق ز بیداریش
...
1. چرخ نداند در و دیوار کس
تکیه به دیوار و درش کرده بس
...
1. جانب سایه شده مردم روان
سایه به دنباله مردم دوان
...
1. آب در از تاج و قبا و کمر
تا به کمر تا به گلو تا بسر
...
1. تیغ خوش و تیغ زبان ناخوش است
تیغ چو آبست و زبان آتش است
...
1. خسرو من! بگذر از بن گفتگوی
نیکی خویش و بد مردم مگوی
...
1. باش به کامم که به کام توام
زنده و نازنده به نام توام
...
1. تا به سریر عرب آن جسم نشست
رعب عرب بر همه عالم نشست
...
1. دیده که نادیدهٔ دیدار تست
دیده و نادیده گرفتار تست
...
1. پنج طرف چتر چو مهر سپهر
شش جهت آراسته از پنج مهر
...
1. آهوی مشکین و سرش باد شاخ
وز دم او مشک به صحرا فراخ
...