11 اثر از مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.

مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی

1 شراب عشق بازان آب تیغ است بهر عاشق چنین آبی دریغ است

2 شنیدی قصه یوسف که تا چون بتان را در دست شوند از خون؟

3 زنی کان حسن را نظاره کرده ترنجش بر کف و کف پاره کرده

4 عروسانی که حسن شه پسندند حنا بر دست خود زینگونه بندند

1 چو خوش باشد که یابد تشنه دیر به گرمای بیابان شربتی سیر

2 حلاوت گیرد از شیرینیش کام جگر آسودگی یابد ز آشام

3 چه خونها خورده باشد دل به صد جوش که ناگه نوش داروئی کند نوش

4 خضر خانی کش از دیوان تقدیر مرادی در زمانی داشت تحریر

1 مبادا آسمان را خانه معمور که یاران را ز یکدیگر کند دور

2 گشاید عقدهای مهربانی برد پیوند صحبت‌های جانی

3 دو همدم را کز آن مهری که دارند دمی از هم جدا بودن نیارند

4 چنان دور افگند کاز بعد یک چند به نام و نامه‌ای گردند خرسند

1 دگر گفت کامروز در هر دیار غزل کوی گشته ست بیش از شمار

2 همه کس به یک قسم درمانده‌اند ز قسم دگر بی خبر مانده‌اند

3 ندانیم کس را به طبع و سرشت که یک شعر تحقیق داند نوشت

4 دگر گفت: سعدی نه از کس کم است که موج غزل هاش در عالم است

1 ایا چشم و چراغ دیدهٔ من رخت بستان و باغ دیدهٔ من!

2 «مبارک» نام تو ز ایزد بتارک چو نامت بر پدر گشته مبارک

3 توئی چون پاره‌ای از جان پاره ز تیمار تو جان را نیست چاره

4 به دامان تو خواهم کرد پیوند ز اندرز و نصیحت رقعه‌ای چند

1 به حمد الله که از عون الهی به پایان آمد این «منشور شاهی»

2 به قدر چار ماه و چند روزی فروزان شد چنین گیتی فروزی

3 هم اینجا لیلی و مجنون گرو شد هم از شیرین و خسرو قصه نو شد

4 جمال آراست، این ماه دل افروز ز ذوالقعده دوم حرف و سیوم روز

1 زهی بستان آن شه را جمالی که باشد چون خضر خانش نهالی

2 چو الهام الهی شاه را گفت که آن در سعادت را کند جفت

3 اشارت کرد تا در گردش دهر بیارایند یک سر کشور و شهر

4 کمر بر بست در کارش زمانه به خرج آمد خزانه در خزانه

1 یکی را خانه بود آتش گرفته دلش را شعلهٔ ناخوش گرفته

2 دوان با چشم گریان و دل ریش به آب دیده می‌کشت آتش خویش

3 برو بگذشت، ناگه ، ابلهی مست نمک خورده کبابی کرده بر دست

4 بدو گفت: ایکه آتش می‌کشی تند، بیا! وین شعله چندانی مکن کند!

1 هند چو فردوس شد از صحبت من بهر هوایش کنون آیم به سخن

2 شیر صفت مرد به یک توی قبا گرم چو شیر است گرش نیست عنا

3 نه چو خراسان که تن از برف فزون سرد ساری است به ده شقه درون

4 آنکه به گرماست همین رنجش و بس لیک شود کشته ز سر ما همه کس

1 چو اصحاب غرض گفتند هر چیز فراوان بیخت با نو آن غرض نیز

2 صواب آن شد کزان فردوس پر نور به قصر لعل سازد جای آن حور

3 شه آن دم بود حاضر پیش استاد کتاب عاشقی را شرح می‌داد

4 سخن در قصهٔ یوسف که ناگاه خبرگوئی زلیخاش آمد از راه

آثار امیرخسرو دهلوی

11 اثر از مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.