عود قماری که همی داد از امیرخسرو دهلوی مثنوی 60
1. عود قماری که همی داد دود
غالیه میساخت گل از دود عود
...
1. عود قماری که همی داد دود
غالیه میساخت گل از دود عود
...
1. باده نوشین به صفا خواست کرد
وعدهٔ دوشین به وفا راست کرد
...
1. تن ز غنیمت به هزیمت سپرد
بردن جان را به غنیمت شمرد
...
1. باد! همه وقت، به شادی و ناز
باده کش و خصم کش و بزم ساز
...
1. چون هنر مرغ فراوان شود
مرغ ز بر دست سلیمان شود
...
1. سر نامه به نام آن خداوند
که دلها را به خوبان داد پیوند
...
1. خداوندا چو جان دادی دلم بخش
دل عاشق، نه جان عاقلم بخش
...
1. محمد کایت نورست رویش
سواد روشن و اللیل، مویش
...
1. شبی همچون سواد چشم پاکان
نهفته رو، ز چشم خوابناکان
...
1. پس از دیباچهٔ نعت رسالت
ز ذکر پیر به باشد مقالت
...
1. علای دیدن و دنیا، شاه والا
به قدرت نائب ایزد تعالی
...
1. گرفتن سهل باشد، این جهان را
کلید آن جهان، باید شهان را
...