1 آب در از تاج و قبا و کمر تا به کمر تا به گلو تا بسر
1 باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را از کجا کردم نگاه آن شکل قلاشانه را
2 گاه گاه، ای باد، کانجاهات می افتد گذر ز آشنایان کهن یادی ده آن بیگانه را
1 شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب مگسی نیز نخواهم که کند سایه بر آن لب
2 منم و قامت شاهد، برو ای خواجه مأذن تو در مسجد خود زن و الی ربک فارغب
1 گه از می تلخ می کن آن دو لعل شکرافشان را که تا هر کس به گستاخی نبیند آن گلستان را
2 کنم دعوی عشق یار و آنگه زو وفا جویم زهی عشق ار به رشوت دوست خواهم داشتن آن را