نالهٔ دلسوز نی شرح غمی از خیالی بخارایی غزل 84
1. نالهٔ دلسوز نی شرح غمی بیش نیست
گرچه سرودی خوش است لیک دمی بیش نیست
...
1. نالهٔ دلسوز نی شرح غمی بیش نیست
گرچه سرودی خوش است لیک دمی بیش نیست
...
1. نرگس خیال چشم تو در خواب ناز یافت
سرو از هوای قدّ تو عمر دراز یافت
...
1. نقدی ست دل که سکّهٔ محنت به نام اوست
آن طایری که سلسلهٔ عشق دام اوست
...
1. هر آن حدیث که در دعویِ محبّت توست
به قامت تو و عهدم که راست است و درست
...
1. هر خسته خاطری که چو نی چشم باز نیست
در پرده محرم سخن اهل راز نیست
...
1. هر دُر اشکی که آمد چشم گریان را به دست
بر سرِ بازار سودای تو بر وجهی نشست
...
1. هر دل که به عشق مبتلا نیست
واقف ز شکیب حال ما نیست
...
1. هرکسی گوید که درد عشق را تدبیر چیست
ما سرِ تسلیم بنهادیم تا تقدیر چیست
...
1. هرکه از دیدار جانان همچو من مهجور نیست
گر خبر ز اندیشهٔ دوری ندارد دور نیست
...
1. یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت
چه جفاها که از او بر منِ درویش نرفت
...
1. آزاد بندهای که قبول دلی شود
خرّم دلی که خاک ره مقبلی شود
...
1. آن شاخ گل خرامان در باغ چون برآید
چون لاله از خجالت گل غرق خون برآید
...