مرا ای مه اگر دیوانه از خیالی بخارایی غزل 371
1. مرا ای مه اگر دیوانه گفتی
نمیرنجم ز تو یارانه گفتی
...
1. مرا ای مه اگر دیوانه گفتی
نمیرنجم ز تو یارانه گفتی
...
1. مرا در بزم رندان جرعه نوشی
به از سودای زهد و خود فروشی
...
1. مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل یکی
نیست تنها دردمندان تو را مشکل یکی
...
1. مشاطّه سر زلف تو ببرید به بازی
تا بیش به مردم نکند دست درازی
...
1. منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی
کس به جایی نرسد جز به چنین همراهی
...
1. نیست در عشق تو سوز من و شمع امروزی
هر دو عمری ست که داریم به هم دلسوزی
...
1. وصل جمشید طلب تا که به جامی برسی
همره خضر درآ تا به مقامی برسی
...