1
آزاد بندهای که قبول دلی شود
خرّم دلی که خاک ره مقبلی شود
2
ناچار هرکه در خط فرمان کاملی ست
روزی به یمن همّت او کاملی شود
3
از جان سرشتهاند تو را ورنه مشکل است
کاین شکل دلفریب ز آب و گلی شود
4
کس نیست جز نسیم که بگشاید ای دریغ
دل را به فکر زلف تو گر مشکلی شود
5
کشتی عمر غرقهٔ بحر غم است و نیست
زاین ورطه اش امید که بر ساحلی شود
6
سوزد درون چو مجمر و ترسم که عاقبت
راز دلم فسانهٔ هر محفلی شود
7
باشد خیالیا که متاع حدیث تو
روزی قبول خاطر صاحبدلی شود