18 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

1 یکروز اگر زانکه ترا با تو گذارند بس قصه بیداد تو کز خون بنگارند

2 بس بی گنهان کز تو سحرگاه بنالند بس بیوه زنان کز تو شبانگاه بزارند

3 بس خاک که از دست تو ریزند بسربر بس آب که از جور تو از دیده ببارند

4 غافل مشو ای خفته که از ظلم تو هر شب در حضرت ایزد ز تو در سجده هزارند

1 بی توام کار بر نمیآید بر من این غم بسر نمیآید

2 ترسم از تن بدر شود جانم کز درم دوست در نمیآید

3 دل چو دلدار دورگشت از من نیک و بد زو خبر نمیآید

4 هر شبی تا بروزم از غم تو مژه بر یکدگر نمیآید

1 وصل تو چو عمر جاودانه است خوی تو چو گردش زمانه است

2 در راه قضا رخ تو دامست در دام قدر لب تو دانه است

3 در هر نفسم هزار آهست در هر سخن تو صد بهانه است

4 دل میکند این من از که نالم کم دشمن از اندرون خانه است

1 چه عجب گر دلت زمن بگرفت که مرا دل زخویشتن بگرفت

2 شدم از ضعف آنچنان که مرا باد بربود و پیرهن بگرفت

3 سخنی با تو خواستم گفتن گریه خود راه بر سخن بگرفت

1 جورها کآن شوخ دلبر می‌کند از دلم هر لحظه سر بر می‌کند

2 هر زمانی عشوه دیگر دهد وین دل سرگشته باور می‌کند

3 با مه اندر حسن پهلو می‌زند جور با گردون برابر می‌کند

4 جان ز دستش در رکاب آورد پای دل ز جورش خاک بر سر می‌کند

1 آن رخ نگر کزومه گردون سپر شکست وان خط نگر که بر ورق عمر در شکست

2 سوگند خورده بود که عهد تو نشکنم این بار خود بر غم دلم بیشتر شکست

3 کارم چو زلف خود همه در یکدگر فکند سازم چو عهد خود همه در یکدگر شکست

4 تو غافلی زآه من و غره بحسن وین بس طلسم حسن که بر یکدگر شکست

1 رخ خوب تو چشم عقل دردوخت مرا از جمله خوبان دیده بردوخت

2 بیک ناوک سر زلف دوتایت روان و جان و دل در یکدگردوخت

3 کمان ابروی تو تیر مژگان چنانم زد که پیکان در جگر دوخت

4 همه درد سرم زانست کاین عشق کلاه ما نه بر مقدار سر دوخت

1 یکروز بکوی ما آخر گذرت افتد برحال من مسکین روزی نظرت افتد

2 گر هیچ مرا بینی بس گوهر ناسفته کز نرگس بیمارت بر گلشکرت افتد

3 گویند برو بنشین در سایه زلف او باشد که ازو کاری در یکدگرت افتد

4 در سایه تو جایم چون باشد تا هر روز خورشید دوبار آید برخاک درت افتد

1 یار گرد وفا نمیگردد باوفا آشنا نمیگردد

2 در دلش جز ستم نمیآید در سرش جز جفا نمیگردد

3 دل بیکبارگی زما برداشت جز بر ناسزا نمیگردد

4 از کسی حال ما نمیپرسد خود کسی گردما نمیگردد

1 بی تو کارم همی بسر نشود دست کس با تو در کمر نشود

2 زان خیال تو نایدم در چشم تا از آب دو دیده تر نشود

3 تا تو اندر نیائی از در من غم تو از دلم بدر نشود

4 تا نگردی تو همچو من عاشق از غم من ترا خبر نشود

آثار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

18 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی