18 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

1 هیچ کس را هوش عشق تو درسر نشود کش غم هجر تو با مرگ برابر نشود

2 نتوان کشت مرا گر طمع وصل کنم هیچ عاشق بچنین جرمی کافی نشود

3 جان زمن خواهی ودانی که محابانکنم بوسه خواهم و دانم که میسر نشود

4 از دل و دوست بدردم من و میباید ساخت که کسی از دل و از دوست بداور نشود

1 عشقبازی با چو تو یاری خوشست جان فدا کردن ترا کاری خوشست

2 عاشقی گر خود همه درد دلست درد دل از چونتو دلداری خوشست

3 بست خورشید از تو زناری ز کفر گر همه کفرست زناری خوشست

4 گفتم از هجر تو جانم رفت گفت گو بدوزخ نار تو ناری خوشست

1 کسیکه بر همه آفاق دوستاری کرد ببین که عشق تو در وی چه خرده کاری کرد

2 بکام دشمن شد دل گناه او همه آنک بپیش روی تو دعوی دوستاری کرد

3 مرا از‌ آتش دل رخت صبر سوخته بود ولی بدولت تو آب چشم یاری کرد

4 ز صبر خویش عجب مانده ام که چون عمری قفای هجر همی خورد و سازگاری کرد

1 دل را همه آن ز دست برخیزد کانگه که ز پا نشست برخیزد

2 از هجر تو دل درآمدست از پای تا خود بکدام دست برخیزد

3 کس با تو شبی ز پای ننشیند تا از سر هر چه هست برخیزد

4 هر روز بقصد جان صد عاشق آن سنبل گل پرست برخیزد

1 بنام ایزد جهان همچون بهشتست که خرم موسم اردیبهشتست

2 زمین از سبزه گوئی آسمانست درخت از جامه پنداری فرشتست

3 بصحرا شو تماشا را سوی باغ که روز بوستان و وقت کشتست

4 نه طوطی طرب را بال سستست نه طاوس چمن را پای زشتست

1 باز غم تاختن چنان آورد که دل خسته را بجان آورد

2 خویشتن در دهان مرگ افکند هر که نام تو بر زبان آورد

3 زلفت از حد ببرد جور و جفا تا مرا باز در فغان آورد

4 دل برد پای مزد جان خواهد رسم نوبین که در جهان آورد

1 عشق را با دل من صد رازست در غم بر دل مسکین بازست

2 چرخ در کشتن من میکوشد یار با چرخ درین انبازست

3 ناز برد از حد و با روی چنین ناز در گنجد و جای نازست

4 عشقت ای دوست اگر نه اجلست گرد جانم ز چه در پروازست

1 دل درد تو در میان جان بستست جان در طلب تو بر میان بستست

2 عشق تو ز دست در دلم آتش زان چشم من آب در جهان بستست

3 صد چشمه خون گشاده ام بر رخ بر من در وصل همچنان بستست

4 تا دست قمر بگرد گلزارت از مشگ کمر بر ارغوان بستست

1 از آه دلم قمر بسوزد وز نور رخت نظر بسوزد

2 در عالم عشق مرغ جانرا اندر طلب تو پر بسوزد

3 از شرم تو چون کمر ببندی جوزا بدرد کمر بسوزد

1 بیش ازین طاقت هجرانم نیست برگ این دیده گریانم نیست

2 دل و جان گر چه عزیزند مرا نیست در خورد چو جانانم نیست

3 گفتم از تو سخنی وز من جان گفت امروز سر آنم نیست

4 جان زمن بردی و برخواهی گشت غمم اینست و غم جانم نیست

آثار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

18 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی