دخل از جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی مقطع 96
1. دخل عمرم خرج شد در انتظار
گر چه من بر صبر کردن قادرم
...
1. دخل عمرم خرج شد در انتظار
گر چه من بر صبر کردن قادرم
...
1. بخدای ار چهار بالش شرع
حاکمی چون تو دیده در عالم
...
1. خسروا عدل کن همیشه ازانک
خوب نبود ز شهر یاران ظلم
...
1. هر که در اصلش بزرگی بوده است
آن ازو هرگز نگردد هیچ کم
...
1. من بنده و اسب هر دو امروز
بر درگه تو دو خواجه تاشیم
...
1. مرا ایزد تعالی خاطری داد
که دایم با فلک بودی عتابم
...
1. خواجه را دیدی تو تا بنشست بر دیوان ملک
خود خبر داری که من از غصهاش چو نمیزِیَم؟
...
1. خشمت آمد که من ترا گفتم
که ترا عاشقم خطا گفتم
...
1. بخدائی که عقل کلی را
بر درش سر بر آستان دیدم
...
1. ای بزرگی که دست نعمت تو
هست بر نام نیک سر پوشم
...
1. گفتم چو بسته ام کمر بندگی تو
بهر میان خویش زجوزا کمر خرم
...
1. نه ترا رای که در من نگری
نه مرا زهره که در تو نگرم
...