1 نه ترا رای که در من نگری نه مرا زهره که در تو نگرم
2 خود بیکباره بکش تا برهیم من زدست تو تو از درد سرم
1 دل گشائی چو قبا درپوشی جان ببندی چو دهن بگشائی
2 تو بر آیینه نهی صد منت پس رخ خویش بدو بنمائی
1 دوستی دی بر من آمده بود دوستی بس ظریف و بس موزون
2 پیش بنهاد دفتر شعرم کرد ازو نقدها همه بیرون
3 گفت آراستست دیوانت بهمه نوع شعر گوناگون
4 بغزلهای همچو آب روان بمدیح چو لؤلؤ مکنون
1 بشنو از من نصیحتی که ترا کار هر دو جهان شود بنظام
2 بد نخواهی که باشدت هرگز بد مکن خاصه با اولوالارحام
3 حق مادر نگاهدار و بترس زایزد ذوالجلال و الاکرام
4 کانکه با مادر و پدر بد کرد نبود جز همیشه دشمن کام
1 نفاق و بخل در اهل سپاهان چنان چون تشنگی در ریگ دیدم
2 بزرگ و خردشان دیدم وزایشان وفا در سگ کرم در دیگ دیدم
1 بخدائی که مهر معرفتش کرد توفیق عقل بیدارم
2 برسولی که روز حشر امید بخدا و شفاعتش دارم
3 که اگر من از انچه بیتو گذشت یکنفس در حساب عمر آرم
1 پوستینی بخواستیم از تو تا زمستان بسر بریم در آن
2 حرمت ما بر تو بود چنانک حرمت پوستین بتابستان
3 بده ایخواجه پوستینم هین پیشتر زانکه پوستینت هان
1 اگر شلواربند مادر تو چو بند سفره تو بسته بودی،
2 نزایید آن جلب تو قلتبان را جهان از نکبت تو رَسته بودی
1 ای ز خورشید رای روشن تو جوهر عقل کرده استمداد
2 وی ز نوک سیاه خامه تو برده جان عطارد استعداد
3 خط تو و استقامت الفش ارم مطلقست و ذات عماد
4 لب و دندان و چشم حورالعین گه زسین تو زاد و گاه از صاد
1 خاطری دارم چنان وقاد وتیز و تند رو کز ضمیر غیب اگر خواهی ترا بدهد نشان
2 هر چه من در عمرها او را ودیعت داده ام همچنان چون باز خواهم پیشم آرد در زمان
3 جزیکی چیزیست کالبته در آن منکر بود وان یکی دانی چه باشد رازهای دوستان