1 بزرگوارا در انتظار بخشش تو نمانده است مرا طاقت شکیبائی
2 سه چیز رسم بود شاعران طامع را نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی
3 اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا من آن دوگانه بگفتم سوم چه فرمائی
1 اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا وگر نگویمت از من همی بیازاری
2 اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم چه عادتست که تو میرخواره زن داری
1 اندر این عهد که قحط کرمست بنه از نام نکو انباری
2 صیت احسان ببهائی اندک میفروشند بخر بسیاری
1 بخدائی که علم واسع او از سرایر جدا نشد هرگز
2 کان سخن کامد از تو در گوشم با زبان آشنا شد هرگز
1 آیا پادشاه شریعت که هست ز اوصاف تو قاصر افکار من
2 چو دشوار هرکس تو آسان کنی که آسان کند کار دشوار من
3 چرا بهر تیمار هر بنده معین ترا گردد آزار من
4 یقینست بر من که ناید کسی جداگانه از بهر تیمار من
1 خشمت آمد که من ترا گفتم که ترا عاشقم خطا گفتم
2 شاید ارخون شود دلم تامن با تو ناگفتنی چرا گفتم
3 من ز دست زبان برنج درم سوزیان بین که تا ترا گفتم
4 گفتی از عشق جان نخواهیبرد من خود این با تو بارها گفتم
1 خسروا زاصطبل تو کو معمور باد وارث اعمار اسبان شیخ ابوعامر رسید
2 مرکب میمون آدم دام توفیقه که هست یادگار نوح پیغمبر که در کشتی کشید
3 گفت با اسب قدیم آخر که تو باری بگو تا مبارک مقدمت در دور عالم کی چمید
4 گفت چون بسیار گفتی هیچ دانی من کیم آن نخستین جانور کایزد تعالی آفرید
1 هر که در اصلش بزرگی بوده است آن ازو هرگز نگردد هیچ کم
2 پیل کو جز خدمت شاهی نکرد چون ز آسیب فنا گردد عدم
3 زاستخوان او اگر پیلی کنی خدمت شاهی کند او نیز هم
1 نیست شهری چو شهر اصفاهان بحقیقت ز شهرهای عراق
2 که ببینی درو خساست و بخل که نیابی درو دروغ و نفاق
3 خواجگانی بنام و ننگ درو هر یکی حاکمی علی الاطلاق
4 همه را خواجگی باستعداد همه را سروری باستحقاق
1 ای بزرگی که دست نعمت تو هست بر نام نیک سر پوشم
2 تو پسندی که من درین حضرت همه کرباس مختصر پوشم
3 چه بهانه نهم سخای ترا که ازین گونه جامه در پوشم
4 غم من جز تو کس نخواهد خورد گر همه سال آستر پوشم