1 ای سعد فلک ترا مساعد اعدای ترا فلکه معاند
2 ای آنکه طراز دوش گردون رکن الدین بوالعلاست صاعد
3 فهرست معالی و معانی مجموع فضائل و محامد
4 راسخ بتو عقل را قوایم محکم بتو شرع را قواعد
1 بهار امسال خوشتر مینماید که از صد گونه زیور مینماید
2 نسیم از غیب نافه میگشاید صبا از جیب عنبر مینماید
3 تماشا را سوی بستان خرامید که از فردوس خوشتر مینماید
4 همه شاخی چو طوبی میببالد همه حوضی چو کوثر مینماید
1 ای کرده تو بر ملک تکبر وی کرده فلک بتو تفاخر
2 ای پایه منصب رفیعت بر تر ز تصرف تفکر
3 از قدر تو چرخ در ترفع وز رای تو عقل در تحیر
4 حزم تو مسلم از تهاون عزم تو منزه از تغیر
1 حبذا ای نسیم جان پرور وی مبارک پی خجسته ا ثر
2 ای زفر تو خاک دیبا پوش وی زدست تو آب جوشنگر
3 ای نه نساج و حله باف چمن وی نه نقاش و نقشبند صور
4 ای زکلک تو آب نقش پذیر وی زطبع تو خاک صورتگر
1 از طبع تو جزگهر چه خیزد بالفظ تو جز شکر چه خیزد
2 با کلک تو از گهر چه خیزد بالفظ تو از شکر چه خیزد
3 با پرتو خاطر شریفت از عکس شعاع خور چه خیزد
4 بی نام تو از سخن چه آید بی نامیه ازشجر چه خیزد
1 باز خورشید قصد بالا کرد باز آثار خوب مبدا کرد
2 ماه منجوق گل پدید آورد علم نو بهار پیدا کرد
3 ساحت باغ کرد چون فردوس ساعد شاخ پر ثریا کرد
4 یاسمن چار طاق خویش بزد غنچه از مهد رای صحرا کرد
1 جانم از جام می شکر یابد گر لب لعل آن پسر یابد
2 چرخ باروی همچو خورشیدش حلقه مه برون در یابد
3 در رخش تیز اگر نگاه کنی رویش از نازکی اثر یابد
4 دیده گر قصد آن کند که مگر زانمیان و دهان خبر یابد
1 ایکه خورشید زشرم دل تو آب شود هفت دریا زسرانگشت تو غرقاب شود
2 حاکم مشرق و مغرب که همی بهر شرف باغ اقبال ترا چرخ چو دولاب شود
3 کلک دین پرور تو واهب ارزاق شدست رای روشنگر تو ملهم الباب شود
4 جرم خورشید اگر عکس پذیرد زدلت در هوا ذره چو گاورسه زرناب شود
1 حکیم یونان ان فلسفی نجیب الدین که واقفست بتحقیق برهمه اسرا ر
2 زمنطق و ز ریاضی و از طبیعیات نجوم و هندسه و علم طب و موسیقار
3 همی فشاند گفتند روز و شب زروسیم چنانکه آتش بارد قراضه های شرار
4 چه حکمتست عروس جوان بجاماندن وزان نه عار بود مر ترا نه استشعار
1 هزار منت و شکر خدای عز و جل که سوی صدر خرامید باز صدر اجل
2 امام مشرق و مغرب قوام دین خدای ابوالفتوح محمد سپهر مجد دول
3 گزیده طالع و طلعت ستوده سیرت و طبع سپر پایه و قدر و ستاره جاه و محل
4 بگرد مسند او در، طوافگاه امل بچین ابروی او بر، مصافگاه اجل