1 اجل منتخب الدین اوحد الفقرا کند قبول سلام و دعا برون زشمار
2 بغایتی بلقای تو آرزو مندم که شرح دادن بعضی از آن بود دشوار
3 تو خویشتن زمی اندر کنار گیر از آنک گرفته حجره محروس دیگری بکنار
4 وگرت دست رسد درد گر صلت پیوند که آن ستیره بیکبارگی گسست مهار
1 زهی در یای گوهر بخشش موج انگیز پهناور نه آنرا غایت و پایان نه انرا ساحل و معبر
2 فرازش عنبر و عود نشیبش لؤلؤ و مرجان هوا یش صافی و روشن زلالش عذب و جانپرور
3 فلک باقدر او پست و زمین در جنب او ذره جهان نزدیک او ناقص محیط از پیش او فرغر
4 بخاراو همه عطر و زمین او همه مرجان درخت اوهمه بسد نبات اوهمه جانور
1 اجل موفق دین آن خلاصه تحقیق توئی موفق آن خیرها علی التحقیق
2 توئی که از سر تقوی بجاه دنیاوی بدست کردی عقبی و این بود توفیق
3 زقدر جاه تو تشویرخورد چرخ رفیع زجود دست تو عاجز بماند بحرعمیق
4 چو نطق تو نبود بوستان بفصل ربیع چو لفظ تو نبود عذب سلسبیل ورحیق
1 چه گوئی چیست آن شکل مدور که دارد خیمه با گردون برابر
2 چو ایوانی کشیده بر سر آب چو خرگاهی زده بر روی آذر
3 هوایش روشن و آبش موافق زمینش صافی و سقفش مصور
4 چوخلق عاقلان هم پاک و هم خوش چو طبع زندگی هم گرم وهم تر
1 بخوب طالع و فرخنده روز و فرخ فال بتافت از افق شرع آفتاب کمال
2 چه آفتابی؟رخشنده رای و بخشنده نبرده ننگ کسوف و ندیده نقض زوال
3 امام عالم و مخدوم عصر صدرالدین سپر مهر لقا و سحاب بحر نوال
4 زهی عطای تو مکثار و باس تو مقدام زهی سخای تو مضیاف و خلق تو مفضال
1 در آمد ازدرم آنشمع بررخان آتش مرا فتاد چو پروانه بر روان آتش
2 نشست پیشم سرمست و جام می بردست میی که شعله او زد بقیروان آتش
3 بدان صفت که بود دربلور لعل مذاب برآن نسق که بود آب را میان آتش
4 چو لعل دلبر نوشین چو عیش عاشق تلخ چو آب صافی و سرخیش همچنان آتش
1 ای بانصاف خواجه آفاق وی بتحقیق از بزرگان طاق
2 عدل تو دیو ظلم را لاحول جود تو زهر فقر را تریاق
3 ملکی در جهان شرع رسول پیش تو عقل و عرف چون دووشاق
4 گویند اقصی القضاه رکن الدین گر کنی سنگرا تو استنطاق
1 زهی ز رای تو روشن جهان تیغ و قلم فلک بدست تو داده عنان تیغ و قلم
2 قوام دین سر احرار و اختیار ملوک که نیست جز تو کسی قهرمان تیغ و قلم
3 توئی که هستی از گوهر سخا و کرم توئی که هستی از خاندان تیغ و قلم
4 توئی که ترا گاه دانش و مردی بیان فضل و فصاحت بنان تیغ و قلم
1 بذروه ملکوت آی ازین نشیمن خاک که نیست لایق تخت ملوک تحت مغاک
2 بخاک بازده این خاک و سوی علو گرای که جان پاک سزا نیست جز بعالم پاک
3 تو شاه تخت وجودی چه جای تست اینجا خلیفه زاده گلشن نشین و در خاشاک؟
4 محیط دور فلک چیست جسم سانی دود بسیط روی زمین چیست گاو باری خاک
1 ای بر سر آمده تو زابنای روزگار وی کرده روزگار بجاه تو افتخار
2 فرزانه میر عالم عادل شهاب دین دریای سیل قطره و ابر گهر نثار
3 دور سپهر چون تو نزاده بلند قدر چشم ستاره چو نتو ندیده بزرگوار
4 شیر فلک زصولت خشم تو زرد روی باد صبا ز نفخه لطف تو شرمسار