15 اثر از قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

1 زهی عالی بنای قصر معمور که باد آفات دهر از ساحتت دور

2 هوای روشنت چون مطلع مهر بنای عالیت چون روضه حور

3 بشرم از رفعت تو سقف مرفوع خجل از رتبت تو بیت معمور

4 فرود قبه تو قبه چرخ بزیر پایه تو پایه طور

1 زهی در یای گوهر بخشش موج انگیز پهناور نه آنرا غایت و پایان نه انرا ساحل و معبر

2 فرازش عنبر و عود نشیبش لؤلؤ و مرجان هوا یش صافی و روشن زلالش عذب و جانپرور

3 فلک باقدر او پست و زمین در جنب او ذره جهان نزدیک او ناقص محیط از پیش او فرغر

4 بخاراو همه عطر و زمین او همه مرجان درخت اوهمه بسد نبات اوهمه جانور

1 سلام من که رساند بدان خجسته دیار که هست مجمع احباب و محضر احرار

2 ببقعه که درو دوستان من جمعند چه دوست؟ جانم واز جان عزیز تر صد بار

3 هزار بوسه بر آن خاک برنهد وانگه سلام من برساند چگونه؟ عاشق وار

4 بلطف گوید کاین لعبتان دیده من زگرم و سرد نگهدارهان و هان زنهار

1 بزرگ منعم و مخدوم من جمال الدین سپهر رفعت و کان سخا و کوه وقار

2 بخاکپای تو کان تاج فرق کیوانست که شوق خدمتت از من ببرد صبرو قرار

3 تو آفتابی و تا طلعتت طلوع کند بوم چوذره نهان زیر پرده شب تار

4 بروز و شب بدعای تو دوستداررانت هزاردست براورده اند همچو چنار

1 خلاصه همه عالم اجل شهاب الدین که روشنند زرای تو ثابت وسیار

2 بریز سایه رای تو چشمه خورشید فرود پایه قدر تو گنبد دوار

3 کمینه قطره زجود تو آب در قلزم کهینه شمه زخلق تو مشک در تاتار

4 دعا و خدمت خادم قبول فرمایند فزون زلشگر ذرات و قطره امطار

1 دعا و خدمت مخدوم خویش فخرالدین همی رسانم اگر آمد او زدریا بار

2 ربیع آمد لیکن ربیع ما نامد توئی ربیع ربیع جهان خزان انگار

3 بجان تو که اگر شرح اشتیاق دهم زصد یکی نشود گفته درد وصد طومار

4 توئی ربیع دل ما ولی چو گل بدعهد که بی ثبات بود عهد تو بوقت بهار

1 اجل منتخب الدین اوحد الفقرا کند قبول سلام و دعا برون زشمار

2 بغایتی بلقای تو آرزو مندم که شرح دادن بعضی از آن بود دشوار

3 تو خویشتن زمی اندر کنار گیر از آنک گرفته حجره محروس دیگری بکنار

4 وگرت دست رسد درد گر صلت پیوند که آن ستیره بیکبارگی گسست مهار

1 عفیف دین در ازه، دعا همیگویم اگر چه ما را از وی گله است صد خروار

2 بهیچ رقعه و نامه سلام ما ننوشت زهی درازه زن روسبی لوطی خوار

1 ضیاء دین را دعا همی گویم همی کنم همه وقتی تنسم اخبار

2 زگوشت داد بدادی تو قلتبان دایم که میدهند کنون بیست من بیکدینار

3 مباش از ین پس در حرص استخوان چو نسگ نشسته بر سرپای و دو چشم کرده چهار

1 حکیم یونان ان فلسفی نجیب الدین که واقفست بتحقیق برهمه اسرا ر

2 زمنطق و ز ریاضی و از طبیعیات نجوم و هندسه و علم طب و موسیقار

3 همی فشاند گفتند روز و شب زروسیم چنانکه آتش بارد قراضه های شرار

4 چه حکمتست عروس جوان بجاماندن وزان نه عار بود مر ترا نه استشعار

آثار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

15 اثر از قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی