چون از جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی قصیده 47
1. چون روی تو ماه سمانباشد
چون زلطف تو مشک ختانباشد
...
1. چون روی تو ماه سمانباشد
چون زلطف تو مشک ختانباشد
...
1. از طبع تو جزگهر چه خیزد
بالفظ تو جز شکر چه خیزد
...
1. ای سخا را از کف تو پیشخورد
وی خرد را پیش رایت چشم درد
...
1. باد بهار رخت بصحرا همی کشد
در صحن باغ مفرش دیبا همیکشد
...
1. هیچ رنگ عافیت در خیر عالم نماند
هیچ بوی خوشدلی با گوهر آدم نماند
...
1. عشقت سوی هر که راه بر گیرد
اول غم تو گواه برگیرد
...
1. الحذارای غافلان زین وحشت آباد الحذار
الفرارای عاقلان زین دیو مردم الفرار
...
1. زهی قدرت از عالم فکر برتر
وجود تو بر فرق ایام افسر
...
1. ای کرده تو بر ملک تکبر
وی کرده فلک بتو تفاخر
...
1. حبذا ای نسیم جان پرور
وی مبارک پی خجسته ا ثر
...
1. زهی موافق رای تو جنبش تقدیر
به دست بخت جوانت عنان عالم پیر
...