1 ایکه موج سینه تو غوطه دریا دهد پرتو طبعت فروغ عالم بالا دهد
2 گر ضمیر غیب گوی تو براندازد تتق بسکه تشویر عروس کلبه خضر ادهد
3 ورزمنشور بیانت نقطه خواند فلک بس که خط استوا قد را خم طغرادهد
4 خاطر آتش مثال تست و طبع آب وش کاب و آتش را همی تبلرزو استسقادهد
1 باز خورشید قصد بالا کرد باز آثار خوب مبدا کرد
2 ماه منجوق گل پدید آورد علم نو بهار پیدا کرد
3 ساحت باغ کرد چون فردوس ساعد شاخ پر ثریا کرد
4 یاسمن چار طاق خویش بزد غنچه از مهد رای صحرا کرد
1 بهار امسال خوشتر مینماید که از صد گونه زیور مینماید
2 نسیم از غیب نافه میگشاید صبا از جیب عنبر مینماید
3 تماشا را سوی بستان خرامید که از فردوس خوشتر مینماید
4 همه شاخی چو طوبی میببالد همه حوضی چو کوثر مینماید
1 همه میامن این روزگار میمون باد همه سعدت این حضرت همایون باد
2 برآسمان معالی و اوج برج شرف قران مشتری و آفتاب میمون باد
3 نثار گردون بر فرق رفعتت نرسد نثار گردون هم درخور چنو دون باد
4 طواف چرخ بگرد سرای میمونت چو گرد خیمه لیلی طواف مجنون باد
1 رخ خوب تو ناموس قمر برد لب لعل تو بازار شکر برد
2 بنفشه گر چه بازاری همیداشت چو زلف دید سردر یکدیگربرد
3 گل سرخ از تو می بربست طرفی که رویت آب گل از یانظر برد
4 چو خورشبد از رخ تو نور برداشت قمر زو بردو پس گل از قمر برد
1 باز خورشید چرخ رخشان شد باز کار جهان بسامان شد
2 چشم اسلام باز روشن گشت لب امید باز خندان شد
3 روز تاریک گشته روشن گشت کار دشوار بوده آسان شد
4 باز عیسی ز مهد روی نمود باز دجال فتنه پنهان شد
1 شیرمردان چو عزم کار کنند کار ازین گونه استوار کنند
2 آبخور زاتش سموم آرند خوابگه در دهان مار کنند
3 پیش تیر بلا سپر گردند نزد شیر اجل گذار کنند
4 پای بر گردن مراد نهند پشت بر روی روزگار کنند
1 ایکه خورشید زشرم دل تو آب شود هفت دریا زسرانگشت تو غرقاب شود
2 حاکم مشرق و مغرب که همی بهر شرف باغ اقبال ترا چرخ چو دولاب شود
3 کلک دین پرور تو واهب ارزاق شدست رای روشنگر تو ملهم الباب شود
4 جرم خورشید اگر عکس پذیرد زدلت در هوا ذره چو گاورسه زرناب شود
1 چون روی تو ماه سمانباشد چون زلطف تو مشک ختانباشد
2 چون دلبر من بیوفا نباشد کش هیچ غم کار ما نباشد
3 اندر دل او جز ستم نیاید وندر سر او جز جفا نباشد
4 د رسایه آن آفتاب رخشان یک ذره دلم بی هوا نباشد
1 از طبع تو جزگهر چه خیزد بالفظ تو جز شکر چه خیزد
2 با کلک تو از گهر چه خیزد بالفظ تو از شکر چه خیزد
3 با پرتو خاطر شریفت از عکس شعاع خور چه خیزد
4 بی نام تو از سخن چه آید بی نامیه ازشجر چه خیزد