1 ترکم امروز مگر رای تماشا دارد که برون آمده آهنگ بصحرا دارد
2 طره چون غالیه گرد سمنش حلقه زده خه بنام ایزد یارب که چه سودا دارد
3 لعل شکر شکنش پرده مرجان سازد مشک عنبر فکنش پروز دیبا دارد
4 چهره تابان در زلف شبه رنگ دراز چون مه چارده اندر شب یلدا دارد
1 تا جهانست شاه صفدر باد تخت او با فلک برابر باد
2 آستانش که کعبه کرمست از لب سرکشان مجدر باد
3 شاه فخرالموک دولت بخش که عدو بند و دوست پرور باد
4 این یامین ملک تا جاوید عدت یوسف برادر باد
1 کسیکه قصد سر زلف آن نگار کند چو زلف او دل خود زار و بیقرار کند
2 کسیکه دارد امید کنار بوس ازو بسا که خون دل از دیده برکنار کند
3 دلم ربود بدانزلف همچو چنگل باز تو هیچ باز شنیدی که دل شکار کند؟
4 هزار جور کند بر دلم بیک ساعت وگر بنالم ازو هر یکی هزار کند
1 روی یارم ز آفتاب اکنون نکوتر میشود تا به گرد ماه از مشک چنبر میشود
2 مرکز شمشاد او از لعل و یاقوت آمدست پر او ز دیبای او از مشک و عنبر میشود
3 خانه دل از رخ خوبش شود روشن همی عالم جان از سر زلفش معطر میشود
4 سرو بین کز رشک قدش کشتیش بر خشک ماند گل نگر کز شرم رویش در عرق تر میشود
1 روی او تشویر ماه آسمانی میدهد قد او تعلیم سرو بوستانی میدهد
2 هندوی زلفش گر رقص ورد س طرفه نیست تا ز جام لعل آن لب دو ستکانی میدهد
3 آتش رویت چرا داری دریغ از آن کسی کو شرروار از غمت جان در جوانی میدهد
4 چشم بدسازت مرا در بینوایی هر زمان گو شمالی آنچنان سوزان که دانی میدهد
1 نگار من زبر من همی چنان بجهد که تیر وقت گشاد از برکمان بجهد
2 چنان بگریم در فرفتش که مردم چشم مثال قطره خونم زدیدگان بجهد
3 گمان برم که مگر بوی زلف جانانست سحر گهی که نسیمی زبوستان بجهد
4 بدین صفت که دل من بدست عشق در است عظیم کاری باشد اگر بجان بجهد
1 ای سعد فلک ترا مساعد اعدای ترا فلکه معاند
2 ای آنکه طراز دوش گردون رکن الدین بوالعلاست صاعد
3 فهرست معالی و معانی مجموع فضائل و محامد
4 راسخ بتو عقل را قوایم محکم بتو شرع را قواعد
1 بودم نشسته دوش که ناگه خبر رسید کاینک رکاب خواجه آفاق در رسید
2 بختم بمژده گفت که هان زود قطعه برگو که صدر عالم و فخر بشر رسید
3 چشمم بدست اشک برافشاند صد گهر درپای پیک چون بدلم این خبررسید
4 گفتی بگوش دل صفتی از بهشت رفت یاسوی جان خسته نسیم سحر رسید
1 جانم از جام می شکر یابد گر لب لعل آن پسر یابد
2 چرخ باروی همچو خورشیدش حلقه مه برون در یابد
3 در رخش تیز اگر نگاه کنی رویش از نازکی اثر یابد
4 دیده گر قصد آن کند که مگر زانمیان و دهان خبر یابد