15 اثر از قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

1 شدست خاطر و طبع تو کان آتش و آب نه کان آتش و آبست جان آتش و آب

2 ز رشک خاطر وقاد و رشح طبع ترت پرآب و آتش شد خانمان آتش و آب

3 به جز ز خاطر و طبع چو آب و آتش تو کشید کس نتواند کمان آتش و آب

4 کنایتی‌ست ز جودت سخای بحر و سحاب حکایتی‌ست ز باست توان آتش و آب

1 ای بیش ز رفعت و مناصب بر تر ز مدارج و مراتب

2 کان بخش قوام دولت و دین کت بنده سزد هزار صاحب

3 فهرست معالی و معانی مجموع فضائل و مناقب

4 معمار جهان بعدل شامل معیار خرد برأی صائب

1 ای جوادی که بتو بحر و سحاب ننویسند بجز بنده خطاب

2 آن کریمی تو که از غایت جود از ستاننده ترا بیش شتاب

3 هر سؤالی که ز تو شاید کرد داد آنرا کف را د تو جواب

4 زیر دست تو قدر همچو عنان زیر پای تو فلک همچو رکاب

1 شاه جوانست و بخت ملک جوانست کار جهان لاجرم بکام جهانست

2 تخت بنازد همی و در خور اینست تاج ببالد همی و لایق آنست

3 ملک شهنشاه بین که ساحت عقلست عقل خداوند بین که نسخت جانست

4 روضه فردوس بایدت که ببینی؟ مملکت شاه بین که راست چنانست

1 دلم از بار غم خراب شد است رخم از خون دل خضاب شداست

2 دیده پالونه سرشک آمد طبع پیمانه عذاب شد است

3 وه که جانم شکار غم گشتست وه که بختم اسیر خواب شد است

4 تو بظاهر نگه مکن که مرا لفظ چون لؤلؤ خوشاب شداست

1 زهی بمشرق و مغرب رسیده انعامت شکوه خطبه وسکه زحشمت نامت

2 زتست نصرت اسلام از آن فلک خواند است حسام دولت و دین و علاء اسلامت

3 بزرگ سایه یزدان و آفتاب ملوک که فتح و نصرت فخر آورند از ایامت

4 شعاع رایت صبح است صبح رایاتت زهاب چشمه فتح است جوی صمصامت

1 المتنة لله که تأیید ظفر یافت صدری که ازودولت و دین رونق و فریافت

2 المنة لله که چو فردوس شد امروز آنشهر که از غیبت او شکل سقریافت

3 المنة لله که ازاین مقدم میمون دلهای بحان آمده آرام و بطریافت

4 چشمی که رقم یافت زوابیضت اکنون از مردمک دیده اسلام بصریافت

1 ایکه انعام تو سرمایه هر محرومست ویکه انصاف تو یاری ده هر مظلومست

2 رکن دین خواجه آفاق که صدبار فلک گفت دربان تو تا حشر مرا مخدومست

3 رشح اقلام تو برروی شریعت خالست بوی اخلاق تو دردست خردمشمومست

4 در لگد کوب معلی تو گردون پستست در سر انگشت معانی تو آهن مومست

1 تا صبا در نقشبندی خامه در عنبر زدست صد هزاران لعبت از جیب زمین سر بر زدست

2 ماه منجوق گل اینک کرد از گلبن طلوع شاه چیر لاله اینک نوبتی بردر ز دست

3 خاک چون طوطی خوش جامه سراندر سر نهاد شاخ چون طاوس فردوسی پر اندرپرزدست

4 چشم نرگس نیم خوابست و دهانش پرززر دوش پنداری بنام گل همه شب زرزدست

1 باد عنبر بیز بین کز روضه حور آمدست این گوهر باش بین کز چشمه نور آمدست

2 از نسیم آن هوا پر مشک و عنبر شداست وز سر شک این جهان پر در منثور آمدست

3 از شکوفه شاخ چون موسی ید بیضا نمود لاله رخشان زکه چون آتش طور آمدست

4 باغ چو دوس گشت از حله های گونگون شاخ چون رضوان میان جامه حور آمدست

آثار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

15 اثر از قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی