ای از جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی قصیده 12
1. ای جوادی که بتو بحر و سحاب
ننویسند بجز بنده خطاب
...
1. ای جوادی که بتو بحر و سحاب
ننویسند بجز بنده خطاب
...
1. شاه جوانست و بخت ملک جوانست
کار جهان لاجرم بکام جهانست
...
1. دلم از بار غم خراب شد است
رخم از خون دل خضاب شداست
...
1. زهی بمشرق و مغرب رسیده انعامت
شکوه خطبه وسکه زحشمت نامت
...
1. المتنة لله که تأیید ظفر یافت
صدری که ازودولت و دین رونق و فریافت
...
1. ایکه انعام تو سرمایه هر محرومست
ویکه انصاف تو یاری ده هر مظلومست
...
1. تا صبا در نقشبندی خامه در عنبر زدست
صد هزاران لعبت از جیب زمین سر بر زدست
...
1. باد عنبر بیز بین کز روضه حور آمدست
این گوهر باش بین کز چشمه نور آمدست
...
1. عشقبازی دیگرم در تحت فرمان یافتست
جان بشکلی دیگرم درد ست جانان یافتست
...
1. اینهمه لاف مزن گر چه ترا سیم وزراست
که زر وسیم بر اهل خرد مختصرست
...
1. تویی که چرخ به صدر تو التجا کردست
شعاع عقل برای تو اقتدا کردست
...
1. مرا باری در ینحالت زبان نیست
دل اندیشه و طبع بیان نیست
...