1 زهی موافق رای تو جنبش تقدیر به دست بخت جوانت عنان عالم پیر
2 امام مشرق و اقضی القضاۀ روی زمین که چشم عقل جهان بین ترا نیافت نظیر
3 ترا شگرف ثناییست صاعد مسعود چه حاجتست با قضی القضاۀ و صدر کبیر
4 ترا رسد که نهی از بر فلک مسند ترا سزد که نهی بر فراز سدره سریر
1 ای ترا گاه کرم با هر کسی صد اصطناع وی ترا وقت بیان در سخن در هر سخن صد اختراع
2 حجت قدر تو چون اعیان حسی بیخلاف منصب صدر تو چون برهان عقلی بی نزاع
3 خامه ات را هست از اوراق گردون ترجمان خاطرت را هست بر اسرار غیبی اطلاع
4 چون قضای آسمان حکم تو بر عالم روان چون اشارات قدر امر تو هر جائی مطاع
1 ای روشن از وجود تو گشته جهان عقل آب حیات خورده ز لفظ تو جان عقل
2 صدر جهان و خواجه عالم نظام دین کز روی عقل برتری از لامکان عقل
3 خورشید نور گستری اندر فضای شرع دریای علم پروری اندر جهان عقل
4 پای شهامت تو سپرده رکاب فضل دست تصرف تو بسوده عنان عقل
1 سلام من که رساند بدان خجسته دیار که هست مجمع احباب و محضر احرار
2 ببقعه که درو دوستان من جمعند چه دوست؟ جانم واز جان عزیز تر صد بار
3 هزار بوسه بر آن خاک برنهد وانگه سلام من برساند چگونه؟ عاشق وار
4 بلطف گوید کاین لعبتان دیده من زگرم و سرد نگهدارهان و هان زنهار
1 ای خورده کوب سقفت ایوان چرخ اطلس خم گشته زیر طاقت نه طارم مقرنس
2 ای درجوار قدرت این چنبر مدور وی در حریم جاهت این عالم مسدس
3 حیرت زده زحسنت این قبه مزخرف عاجز شده زنقشت این گلشن مقرنس
4 از نقش دلگشایت گوی زمین منقش وزعکس شمسه هایت روی هوا مشمس
1 خلاصه همه عالم اجل شهاب الدین که روشنند زرای تو ثابت وسیار
2 بریز سایه رای تو چشمه خورشید فرود پایه قدر تو گنبد دوار
3 کمینه قطره زجود تو آب در قلزم کهینه شمه زخلق تو مشک در تاتار
4 دعا و خدمت خادم قبول فرمایند فزون زلشگر ذرات و قطره امطار
1 زهی دهان تو میم و زلعل حلقه میم زهی دو زلف تو جیم و زمشک نقطه جیم
2 ز مهر میم تو وز جور جیم تو هستم فراخ حوصله چون جیم و تنگدل چون میم
3 چو جیم یکدله ام با تو پس چرا با من زمیم بسته دهانی همی کنی تعلیم
4 شدآتش رخ تو بر دو زلف تو بستان مگر که زلف و رخت آتشست و ابراهیم
1 حبذا ای نسیم جان پرور وی مبارک پی خجسته ا ثر
2 ای زفر تو خاک دیبا پوش وی زدست تو آب جوشنگر
3 ای نه نساج و حله باف چمن وی نه نقاش و نقشبند صور
4 ای زکلک تو آب نقش پذیر وی زطبع تو خاک صورتگر
1 زمن بخواهد حاجی سلام پرسش خویش دعا و خدمت هریک همی کنم تکرار
2 توقعست مرا کز مجددات امور خبر دهند بهر وقت از مجار ومسار
3 وگرمهمی یا خئمتی است فرماید که تا بشکر و بمنت شوم پذیرفتار
4 درود ایزد بر مصطفی محمدباد براهل بیت وی و بر مهاجر و انصار
1 زهی عالی بنای قصر معمور که باد آفات دهر از ساحتت دور
2 هوای روشنت چون مطلع مهر بنای عالیت چون روضه حور
3 بشرم از رفعت تو سقف مرفوع خجل از رتبت تو بیت معمور
4 فرود قبه تو قبه چرخ بزیر پایه تو پایه طور