15 اثر از قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

1 زهی موافق رای تو جنبش تقدیر به دست بخت جوانت عنان عالم پیر

2 امام مشرق و اقضی القضاۀ روی زمین که چشم عقل جهان بین ترا نیافت نظیر

3 ترا شگرف ثنایی‌ست صاعد مسعود چه حاجتست با قضی القضاۀ و صدر کبیر

4 ترا رسد که نهی از بر فلک مسند ترا سزد که نهی بر فراز سدره سریر

1 ای ترا گاه کرم با هر کسی صد اصطناع وی ترا وقت بیان در سخن در هر سخن صد اختراع

2 حجت قدر تو چون اعیان حسی بیخلاف منصب صدر تو چون برهان عقلی بی نزاع

3 خامه ات را هست از اوراق گردون ترجمان خاطرت را هست بر اسرار غیبی اطلاع

4 چون قضای آسمان حکم تو بر عالم روان چون اشارات قدر امر تو هر جائی مطاع

1 ای روشن از وجود تو گشته جهان عقل آب حیات خورده ز لفظ تو جان عقل

2 صدر جهان و خواجه عالم نظام دین کز روی عقل برتری از لامکان عقل

3 خورشید نور گستری اندر فضای شرع دریای علم پروری اندر جهان عقل

4 پای شهامت تو سپرده رکاب فضل دست تصرف تو بسوده عنان عقل

1 سلام من که رساند بدان خجسته دیار که هست مجمع احباب و محضر احرار

2 ببقعه که درو دوستان من جمعند چه دوست؟ جانم واز جان عزیز تر صد بار

3 هزار بوسه بر آن خاک برنهد وانگه سلام من برساند چگونه؟ عاشق وار

4 بلطف گوید کاین لعبتان دیده من زگرم و سرد نگهدارهان و هان زنهار

1 ای خورده کوب سقفت ایوان چرخ اطلس خم گشته زیر طاقت نه طارم مقرنس

2 ای درجوار قدرت این چنبر مدور وی در حریم جاهت این عالم مسدس

3 حیرت زده زحسنت این قبه مزخرف عاجز شده زنقشت این گلشن مقرنس

4 از نقش دلگشایت گوی زمین منقش وزعکس شمسه هایت روی هوا مشمس

1 خلاصه همه عالم اجل شهاب الدین که روشنند زرای تو ثابت وسیار

2 بریز سایه رای تو چشمه خورشید فرود پایه قدر تو گنبد دوار

3 کمینه قطره زجود تو آب در قلزم کهینه شمه زخلق تو مشک در تاتار

4 دعا و خدمت خادم قبول فرمایند فزون زلشگر ذرات و قطره امطار

1 زهی دهان تو میم و زلعل حلقه میم زهی دو زلف تو جیم و زمشک نقطه جیم

2 ز مهر میم تو وز جور جیم تو هستم فراخ حوصله چون جیم و تنگدل چون میم

3 چو جیم یکدله ام با تو پس چرا با من زمیم بسته دهانی همی کنی تعلیم

4 شدآتش رخ تو بر دو زلف تو بستان مگر که زلف و رخت آتشست و ابراهیم

1 حبذا ای نسیم جان پرور وی مبارک پی خجسته ا ثر

2 ای زفر تو خاک دیبا پوش وی زدست تو آب جوشنگر

3 ای نه نساج و حله باف چمن وی نه نقاش و نقشبند صور

4 ای زکلک تو آب نقش پذیر وی زطبع تو خاک صورتگر

1 زمن بخواهد حاجی سلام پرسش خویش دعا و خدمت هریک همی کنم تکرار

2 توقعست مرا کز مجددات امور خبر دهند بهر وقت از مجار ومسار

3 وگرمهمی یا خئمتی است فرماید که تا بشکر و بمنت شوم پذیرفتار

4 درود ایزد بر مصطفی محمدباد براهل بیت وی و بر مهاجر و انصار

1 زهی عالی بنای قصر معمور که باد آفات دهر از ساحتت دور

2 هوای روشنت چون مطلع مهر بنای عالیت چون روضه حور

3 بشرم از رفعت تو سقف مرفوع خجل از رتبت تو بیت معمور

4 فرود قبه تو قبه چرخ بزیر پایه تو پایه طور

آثار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

15 اثر از قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی