87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری

1 ما به عهد حسن تو ترک دل و جان گفته‌ایم با رخ و زلف تو شرح کفر و ایمان گفته‌ایم

2 یاد زلفت کرده‌ایم و نام زلفت برده‌ایم هم پریشان گشته‌ایم و هم پریشان گفته‌ایم

3 تا تو جان از بس لطیفی در نیابد کس تو را ما تو را از استعارت در سخن جان گفته‌ایم

4 همچو من در عشقت ای جان ترک جان‌ها گفته‌اند تا به جانبازان عالم وصف جانان گفته‌ایم

1 ما بار دگر گوشهٔ خمار گرفتیم دادیم دل از دست و پی یار گرفتیم

2 دعوی دو کون از دل خود دور فکندیم پس در ره جانان پی اسرار گرفتیم

3 از هر دو جهان مهر یکی را بگزیدیم و از آرزوی او کم اغیار گرفتیم

4 گفتند خودی تو درین راه حجاب است ترک خودی خویش به یکبار گرفتیم

1 دل ز عشقت بی خبر شد چون کنم مرغ جان بی بال و پر شد چون کنم

2 عشق تو در پرده می‌کردم نهان چون سرشکم پرده‌در شد چون کنم

3 مدتی رازی که پنهان داشتم در همه عالم سمر شد چون کنم

4 یک نظر بر تو فکندم جان و دل در سر آن یک نظر شد چون کنم

1 چو دریا شور در جانم میفکن ز سودا در بیابانم میفکن

2 چو پر پشهٔ وصلت ندیدم به پای پیل هجرانم میفکن

3 به دست خویش در پای خودم کش به دست و پای دورانم میفکن

4 به دشواری به دست آید چو من کس چنین از دست آسانم میفکن

1 چون ندارم سر یک موی خبر زانچه منم بی خبر عمر به سر می‌برم و دم نزنم

2 نا پدیدار شود در بر من هر دو جهان گر پدیدار شود یک سر مو زانچه منم

3 مشکل این است که از خویشتنم نیست خبر مگر این مشکل از آن است که بی خویشتنم

4 قرب سی سال ز خود خاک همی دادم باد تا به جان راه برم راه ببردم به تنم

1 هر آن نقشی که بر صحرا نهادیم تو زیبا نهادیم

2 سر مویی ز زلف خود نمودیم جهان را در بسی غوغا نهادیم

3 چو آدم را فرستادیم بیرون جمال خویش بر صحرا نهادیم

4 جمال ما ببین کین راز پنهان اگر چشمت بود پیدا نهادیم

1 دست می ندهد که بی تو دم زنم بی تو دستی شاد چون برهم زنم

2 کو مرا در درد عشقش همدمی تا دم درد تو با همدم زنم

3 نی که بی تو دم نیارم زد از آنک گر زنم دم بی تو نامحرم زنم

4 از غم من چون تو خوشدل می‌شوی خوش نباشد گر نفس بی غم زنم

1 ما درد فروش هر خراباتیم نه عشوه فروش هر کراماتیم

2 انگشت‌زنان کوی معشوقیم وانگشت‌نمای اهل طاماتیم

3 حیلت‌گر و مهره دزد و اوباشیم دردی‌کش و کم‌زن خراباتیم

4 در شیوهٔ کفر پیر و استادیم در شیوهٔ دین خر خرافاتیم

1 ما ننگ وجود روزگاریم عمری به نفاق می‌گذاریم

2 محنت‌زدگان پر غروریم شوریده‌دلان بیقراریم

3 در مصطبه عور پاکبازیم در میکده رند درد خواریم

4 جان باختگان راه عشقیم دلسوختگان سوکواریم

1 این دل پر درد را چندان که درمان می‌کنم گوییا یک درد را بر خود دو چندان می‌کنم

2 بلعجب دردی است درد عشق جانان کاندرو دردم افزون می‌شود چندان که درمان می‌کنم

3 چند گویی توبه کن از عشق و زین ره باز گرد چون توانم توبه چون این کار از جان می‌کنم

4 از میان جان نگیرد عشق او هرگز کنار کز میان جان هوای روی جانان می‌کنم

آثار عطار نیشابوری

87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی