درآمد از در دل چون خرابی از عطار نیشابوری غزل 750
1. درآمد از در دل چون خرابی
ز می بر آتش جانم زد آبی
...
1. درآمد از در دل چون خرابی
ز می بر آتش جانم زد آبی
...
1. گر تو نسیمی ز زلف یار نیابی
تا به ابد رد شوی و بار نیابی
...
1. از من بی خبر چه میطلبی
سوختم خشک و تر چه میطلبی
...
1. جانا دلم ببردی و جانم بسوختی
گفتم بنالم از تو زبانم بسوختی
...
1. عشق را گر سری پدیدستی
این در بسته را کلیدستی
...
1. اگر از نسیم زلفت اثری به جان فرستی
به امید وصل جان را، خط جاودان فرستی
...
1. جانا دلم ببردی در قعر جان نشستی
من بر کنار رفتم تو در میان نشستی
...
1. ای همه راحت روان، سرو روان کیستی
ملک تو شد جهان جان، جان و جهان کیستی
...
1. ای آفتاب از ورق رویت آیتی
در جنب جام لعل تو کوثر حکایتی
...
1. گر مرد راه عشقی ره پیش بر به مردی
ورنه به خانه بنشین چه مرد این نبردی
...
1. درج یاقوت درفشان کردی
دیو بودی و قصد جان کردی
...