20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی

1 کارم از عشق بجان است، چه تدبیر کنم یار در پرده نهان است، چه تدبیر کنم

2 راز می پوشم، تا کس به نداند لیکن اشک و رخساره نشان است چه تدبیر کنم

3 وصل را صبر بکار است، صبوری را دل که نه این است و نه آنست چه تدبیر کنم

4 بر کران مانده ام از یاد تو، در اشک غمت در میان دل و جان است چه تدبیر کنم

1 شبگیر و تنها می‌روی ای شمع دل‌ها تا کجا دانم بر ما می‌روی اینک تو با ما تا کجا

2 دیبای رخ پرداخته، زلفین مشکین آخته بر تبت و چین تاخته، زان مشک و دیبا تا کجا

3 با ماه عنابی شفق، یا خط کافوری ورق عارض چو گل غرق عرق، ای سر و بالا تا کجا

4 ناهید طوق غبغبت، مه در نقاب عقربت هردم به خط گویان لبت، اهلا و سهلا تا کجا

1 در خون دل نشاندم روی ازفراق رویش قدی چو سرو گردم موی از فراق رویش

2 جوئی است ز آب خضرش، در چشمه لب من بر شیب رخ براندم، جوی از فراق رویش

3 تا آب صبح صادق، رویش بگشت برشب بر خاک تیره دادم، خوی از فراق رویش

4 در لاله می، نه بینم رنگ از وصال رنگش وز گل نمی پذیرم بوی از فراق رویش

1 باز در دست چرخ بد سازم پایمال جهان طنازم

2 هجر، بر دوخت دیده ی طربم عشق بدرید پرده رازم

3 نیست پای گریز، می باشم نیست دست ستیز، میسازم

4 گر بر آرم بزار ناله دمی چرخ شوری کند برآوازم

1 چند خورم خون خود ازدست دل شستم از دوست بهفت آب و گل

2 زین شبش او داند و شمع ختن زین قبل او داند و ماه چگل

3 بیدلی ار زانکه بدین چاشنی است باد دل از من بدو عالم به حل

4 روز اگر می برود گو برو نیست غم او همه بر من سجل

1 ای بنده ی لب تو، لب آبدار می گلگونه کرده عکس رخت بر عذار می

2 تخت هوس نهاده رخت بر بساط گل رخت خرد فکنده لبت، در جوارمی

3 چون صبح جامه چاک زده، غنچه حباب پیش نسیم زلف تو، بر جویبار می

4 در هم شکن شماری، ز نگاری فلک چون از فتنه موج برآرد بحار می

1 بی تو با یک دل، غم دل مانده ام دست بر سر، پای در گل مانده ام

2 هر کسی را، یادلی یا دلبری است من چرا، بی دلبر و دل مانده ام

3 دست گیریدم، که سخت افتاده ام چاره سازیدم، که مشکل مانده ام

4 یار با هر ناقصی شاد است و بس من بغمخواری چو کامل مانده ام

1 سیم اگر پیش سمن لافی زد از سیمای او سر و باری گیست تا گوید که من، بالای او

2 بر سر آنست مه، کز آسمان یک شب فتد با سری در محنت سودای او، در پای او

3 گیسوی ده پای او، هر تا کزو بار افکنی هست مأوای دلی در عاشقی یکتای او

4 خویشتن قربان کنم، کزرای بیند چون بمن زنده بودن شرط نبود بر خلاف رای او

1 دلبری دارم که جان می‌خواهد از من، چون کنم از سر جان برنشاید خاست، ای تن، چون کنم

2 گوهر مهرش چو کان در دل نهان کردم ولیک با چنین دریای مروارید معدن، چون کنم

3 چشمِ سوزن کرد بر من عالَم، از بس کافری ای مسلمانان، وطن در چشمِ سوزن چون کنم

4 خانه من برد و پس در خانه خود تن بزد چاره چه، با آن جهان‌آشوبِ تن‌زن، چون کنم

1 ای شکرخای شده گوش از تو رخ ماه آمده شب پوش از تو

2 از لطافت چو خیالی که شبی پر نکردست کس آغوش از تو

3 شام را غالیه در زلف ز تست ماه را غاشیه بر دوش از تو

4 ملک سلطان سپرم گر ببرم بدو بوسه من مدهوش از تو

آثار اثیر اخسیکتی

20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی