20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی

1 ای سعی کرده عشق تو در خون و جان من تیر بلای تو، نه بشست و کمان من

2 این دوستی بود، که چو من سوخته دلی بگذاری و بسازی، با دشمنان من

3 از آن جمال و چهره ی زیبا که آن توست نا بوده جز خیال تو، در دیده آن من

4 ترسم که غوطه ئی خورد آن هم در سرشک دریا شده است دیده ی گوهرفشان من

1 ای دل آخر تا کی این دیوانگی هر زمانی با منت بیگانگی

2 خود گرفتم، یار شمع مجلس است بر تو واجب نیست، این پروانگی

3 دام او را، مرغ کشتی بس بود مرغ او را کرد خواهی دانگی

4 کی شود معشوق دست آموز تو او چنان وحشی، تو زینسان خانگی

1 کو محرمی که قصه تو در میان نهم گوش سخن بگیرم و در یک کران نهم

2 صد، به نیوش وصل بیک رمز سر بمُهر از دست دل برآرم و در دست جان نهم

3 یک ره، اجازت کرمم ده ز بندگی تا محنتی ز صحبت او بر کسان نهم

4 خوش کن بوعده ئی، دل من، گو خلاف باش تا چشم انتظار، به عمری در آن نهم

1 هرکه عشقت خرید جان بفروخت و آن خریدن بدو جهان بفروخت

2 در هوای تو دل قفس بشکست ز قفس بگذر آشیان بفروخت

3 هر که نام تو خواست برد نخست بر مراد و ادب زبان بفروخت

4 وانکه یک روز شد معامل تو تا بس دیر خانمان بفروخت

1 یا رب این من، غریب کم خطرم که چو بخت اندر آمدی، زدرم

2 خه، تو، یاری زخوب خوبتری وای من، کز غمت ز بد بترم

3 همه تن چشم اگرچه چون نرگس در گل عارض تو می نگرم

4 هم ز خود باورم همی نکند خبرت هست، سخت بی خبرم

1 رخ تو فتنه جهان بودی گر نه، از دیده نهان بودی

2 دل و دین رفت در سر غم تو کاش باری امید جان بودی

3 ز رخت یادگار خواستمی گرنه اشکم چو ارغوان بودی

4 دل، به خستی بجان ز دست غمت گرنه رویم چو زعفران بودی

1 در فراقت طاقت من گشت طاق مستغاث از جور و بیداد ازفراق

2 جفت اندوه و فغانم روز و شب تا بماند ستم، من از وصل تو طاق

3 جز خیال تو ندارم هم نشین جز غمان تو ندارم هم وثاق

4 خلق عالم شرح نتوانند داد آنچه من در سینه دارم از فراق

1 بر گل چو مثال عنبر انگیزی در روم ززنگ لشگر انگیزی

2 گه سنبل بسته را بشورانی تا، آفت شور دیگر انگیزی

3 گه نرگس مست را، بخوابانی تا فتنه خفته را بر انگیزی

4 گه سحردهی به چشم جادویش گه بیضه ی عاج عنبر انگیزی

1 ای مرا چون جان گرامی جام جانپرور بخواه چون رخ و اشک من و خود، باده احمر بخواه

2 لعل جان آشوب بگشا، بهر جان دارو بیار زلف جان آویز بشکن جام جان پرور بخواه

3 همچو زلفت سر گرانم، ساعتی دیگر بپای همچو چشمت نیم مستم، ساغر دیگر بخواه

4 باده احمر تو را، از دست غم بیرون کند چاکر او باش و کین، از گنبد اخضر بخواه

1 پایه حسن تو آفتاب ندارد مایه ی زلف تو مشکناب ندارد

2 مستی چشم خوش تودید چو نر گس گفت که دارد خمار و خواب ندارد

3 ساغر لاله نمونه دهن توست لیک چه سود است چو نشراب ندارد

4 نایب رخسار توست آتش لیکن او همه رنگ است و هیچ آب ندارد

آثار اثیر اخسیکتی

20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی