سیم اگر پیش سمن لافی زد از اثیر اخسیکتی غزل 144
1. سیم اگر پیش سمن لافی زد از سیمای او
سر و باری گیست تا گوید که من، بالای او
1. سیم اگر پیش سمن لافی زد از سیمای او
سر و باری گیست تا گوید که من، بالای او
1. داد دلم نمیدهد زلف ستم پرست تو
دست تظلم ای پسر، در که زنم زدست تو
1. ای شکرخای شده گوش از تو
رخ ماه آمده شب پوش از تو
1. ای مرهم هر سینه مجروح لب تو
فرسوده قدم های دلم در طلب تو
1. ای همه شیران اسیر دام تو
تو سنان خویشتن بین رام تو
1. ای شکار آویز دل فتراک تو
روح گردی بربساط پاک تو
1. گوهر دیده کرده ام، پیشکش جمال تو
اطلس رخ کشیده ام، در قدم خیال تو
1. ما مانده ایم و جانی، در دست غم بمانده
از عمر بیش رفته، از صبر کم بمانده
1. ای مرا چون جان گرامی جام جانپرور بخواه
چون رخ و اشک من و خود، باده احمر بخواه
1. ای غمت در جان من آویخته
نه، که خود با جان من آمیخته
1. توسن بسر عنان بمن ده
وان لعل شکر فشان بمن ده
1. گره مشک، بر سمن چه زنی
لشگر زنگ، برختن چه زنی