20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی

1 می‌روم از غم عشق تو چنان بی‌خبرم که ندانم به کجا یا به چه اندیشه درم

2 همچو روی تو همه کار من آراسته بود وه، که چون موی تو اکنون همه زیر و زبرم

3 تیغ هجران تو گر زخم چنین خواهد زد هیچ شک نیست کزین واقعه من جان نبرم

4 این منم کز بر تو دور شدم، شرمم باد چه کنم، عاجز فرمان قضا و قدرم

1 تا تولای تو کردم شدم از خود بیزار باجفای تو خوشم گر تو نگیری آزار

2 من بگریم تو بخندی چکنم خوش باشم توو آن خنده شیرین من واین گریه زار

3 چون گل و خار زبستان تو آمد نه رواست گل چو جان داشتن و خار رهاکردن خوار

4 منبر اول تو نهی، دار بآخر توزنی من چو مشغول توام فارغم از منبرودار

1 دوش در عیش و عشرتی بودم کز طرب تا بروز نغنودم

2 یا ربود و شراب و شمعی و من زحمت اندر میانه، من بودم

3 با وصالش غمی فرو گفتم وز جمالش دمی، بر آسودم

4 گاه کام نشاط خوش کردم گاه جام طرب به پیمودم

1 زهی چتر قمر طرف کلاهت بغلطاق سحر زلف سیاهت

2 غلامی را قبا کوتاه کرده هزاران خسرو صاحب کلاهت

3 اگر زلفت بجنباند نسیمی شود بر جان خون آلود آهت

4 به بزم اختران شو تا به بینی فلک مسند نهد بر پیشگاهت

1 دل بر امید وصل تو جان را همی زند مردانه وار سود و زیان را همی زند

2 با هجر تو حریف سه یک نقش خوش وان پاکباز هر دو جهان را همی زند

3 مائیم و نیم جانی در پای صد بلا این بار دست پر زده آن را همی زند

4 الحق به سخت کوشی سستی نمیکند دل میتوان شناخت که جان را همی زند

1 گوهر دیده کرده ام، پیشکش جمال تو اطلس رخ کشیده ام، در قدم خیال تو

2 جان و خرد در آستین، بر طمعی همی درم بو، که عنایتی کند، در حق من وصال تو

3 در تو کجا رسد کسی، تا برسد بپای تو مرغ تو کی شود دلی، گر نپرد ببال تو

4 نیست اثیر مرد تو، خاصه کنون که برفلک ماه تمام در خط است، از خط چون هلال تو

1 از رهی روی بگردان و برو دامن مهر بر افشان و برو

2 مکن آن عشق، ز سر تازه بپای مبر آن عهد به پایان و برو

3 که تو را گفت که سرگردان باد کزفلان روی بگردان و برو

4 سر بزن خسته دلان را مگذار هم چنین بی سروسامان و برو

1 پسته خندان تو شکر فشاند سنبل پرتاب تو عنبر فشاند

2 ناز تو چون باز نوشت آستین دامن کبر از دو جهان بر فشاند

3 در قدم عشوه ی تو، بس که دوش عشق ز رخساره ی من زر فشاند

4 وز قبل تیره گی چشم من لعل تو یا رب، که چه گوهر فشاند

1 دل ببری، تن بزنی، اینت بلائی که توئی شوخ رگی، سخت دلی سست وفائی که توئی

2 چرخ بدان بوالعجبی دهر بدین حیله گری بوی نبردند چنین، رنگ نمائی که توئی

3 برد بغارت غم تو، جان و تن و دین و دلم چشم بدان دور، زهی جمله ربائی که توئی

4 خود دهدت دل کله ئی، نقش چو من یکدله ئی اینت دوروئی، دوزبانی، دو هوائی که توئی

1 در کار تو از دست بشد عهد جوانی من سوخته زین غصه، نماندم، تو بمانی

2 با آنکه من از عشق تو رسوای جهانم هم راضیم اندی، که تو زیبای جهانی

3 رحم آر، چو دیدی که منم این نه، حبیبم شکرانه آنرا که نه آنی که چنانی

4 نی نی برو از تنگدلان یاد میاور آن ناز تو را بس که توخود تنگدهانی

آثار اثیر اخسیکتی

20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی