20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی

1 ای مرهم هر سینه مجروح لب تو فرسوده قدم های دلم در طلب تو

2 گُم کرد سر رشته تدبیر دلم باز در طره ی سر گمشده بلعجب تو

3 چون تار طراز است شب و روز تن من تا برطرف روز تنیده است شب تو

4 چون لاله دلم چهره بخون شست چو بگرفت سبزه طرف چشمه ی حیوان لب تو

1 با که گویم راز چون همدم نماند درد بگذشت از حد و مرهم نماند

2 نقش یک همدم بمن ننمود چرخ وین بتر کز عمر هم یک دم نماند

3 تر نگشت از دیده گریان من چرخ را، در دیده گوئی نم نماند

4 چونکه من قربان بتیغ غم شدم ای فلک عیدی مکن کت غم نماند

1 ای غمت در جان من آویخته نه، که خود با جان من آمیخته

2 یاد رویت، در نگارستان دل صد هزاران، مهر و مه انگیخته

3 غمزه خونخواره ی بی آب تو آب چشم و خون دلها ریخته

4 خاکپاشان دو عالم را هوات آب، بر رخ خاک، برسر بیخته

1 کژ نهادی کُله، چه سرداری بجز آن کم ز پای برداری

2 خدمت جان بر تو آوردم بجز این خدمت دگر داری

3 بمنت سر کجا فرود آید چون تو درخود هزار سرداری

4 بی تو از خود خبر نمی یابم من چگویم تو هم خبرداری

1 باز دل را تازه شد درد کهن با یار نو بوالعجب شکلی است این درد کهن دلدار نو

2 گنبد نیلوفری ما را بتو خاری نهاد ای گل دل ها فدای ضربت این خار نو

3 کار نو در پیش می باید گرفتن بعد از این بار نو گردی بتا باید گرفتن کار نو

4 گرچه دل بس نازنین و نازتو بس دلکش است دیر باید تا برآید دل بطبع بار نو

1 نیم شبان دلبرک نیم مست بهر صبوحی زبرم چست جست

2 زلف کما بیشتر از جام خورد صدره بسا بیشتر از زلف دست

3 بانگ برآورد بشادی که کو آنکه طلسم در غم او شکست

4 بستد از او جام ببالین من تنگ به برآمد و پیشم نشست

1 ای عهد تو جمله نانمازی مهر تو چو صبر من مجازی

2 در پای هزار محنت افکند عشق تو مرا، بدست بازی

3 از زلف تو وام گرد گوئی شبهای فراق من، درازی

4 یک موی نمی سزد، که تا فرق از محنت من پزیر بازی

1 بهار امسال خوشتر می نماید چمن چون نقش آذر می نماید

2 چنان شد عارض بستان که با او خط خوبان مزور می نماید

3 زکحلی برگ و سیمای شکوفه زمین چرخ پر اختر می نماید

4 گهی، میغ اشک عاشق می فشاند گهی، گل روی دلبر می نماید

1 دلا آن به که با جان در نبندی مرا با دلبر دیگر نبندی

2 رهی آنگه که این جا نیست شاید که پایت درد باشد سر نبندی

3 ز باطل دعوی خود شرم داری کناه جور بر داور نبندی

4 تو را عشق از میان خانه دردی است چه سود، ار در ببندی ورنبندی

1 بتن بودم امروز چون ناتوانی شدم با رفیقی سوی بوستانی

2 زهر سو که کردم سوی لاله زاری بهر سو که کردم نظر گلستانی

3 درختان بستان عروسان و هریک گشاد از زمین لاله گون بر، بیانی

4 ز نیلوفری آسمان گوی بسبزی چو صحرا شده روی بر آبدانی

آثار اثیر اخسیکتی

20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی