1 ای مرهم هر سینه مجروح لب تو فرسوده قدم های دلم در طلب تو
2 گُم کرد سر رشته تدبیر دلم باز در طره ی سر گمشده بلعجب تو
3 چون تار طراز است شب و روز تن من تا برطرف روز تنیده است شب تو
4 چون لاله دلم چهره بخون شست چو بگرفت سبزه طرف چشمه ی حیوان لب تو
1 با که گویم راز چون همدم نماند درد بگذشت از حد و مرهم نماند
2 نقش یک همدم بمن ننمود چرخ وین بتر کز عمر هم یک دم نماند
3 تر نگشت از دیده گریان من چرخ را، در دیده گوئی نم نماند
4 چونکه من قربان بتیغ غم شدم ای فلک عیدی مکن کت غم نماند
1 ای غمت در جان من آویخته نه، که خود با جان من آمیخته
2 یاد رویت، در نگارستان دل صد هزاران، مهر و مه انگیخته
3 غمزه خونخواره ی بی آب تو آب چشم و خون دلها ریخته
4 خاکپاشان دو عالم را هوات آب، بر رخ خاک، برسر بیخته
1 کژ نهادی کُله، چه سرداری بجز آن کم ز پای برداری
2 خدمت جان بر تو آوردم بجز این خدمت دگر داری
3 بمنت سر کجا فرود آید چون تو درخود هزار سرداری
4 بی تو از خود خبر نمی یابم من چگویم تو هم خبرداری
1 باز دل را تازه شد درد کهن با یار نو بوالعجب شکلی است این درد کهن دلدار نو
2 گنبد نیلوفری ما را بتو خاری نهاد ای گل دل ها فدای ضربت این خار نو
3 کار نو در پیش می باید گرفتن بعد از این بار نو گردی بتا باید گرفتن کار نو
4 گرچه دل بس نازنین و نازتو بس دلکش است دیر باید تا برآید دل بطبع بار نو
1 نیم شبان دلبرک نیم مست بهر صبوحی زبرم چست جست
2 زلف کما بیشتر از جام خورد صدره بسا بیشتر از زلف دست
3 بانگ برآورد بشادی که کو آنکه طلسم در غم او شکست
4 بستد از او جام ببالین من تنگ به برآمد و پیشم نشست
1 ای عهد تو جمله نانمازی مهر تو چو صبر من مجازی
2 در پای هزار محنت افکند عشق تو مرا، بدست بازی
3 از زلف تو وام گرد گوئی شبهای فراق من، درازی
4 یک موی نمی سزد، که تا فرق از محنت من پزیر بازی
1 بهار امسال خوشتر می نماید چمن چون نقش آذر می نماید
2 چنان شد عارض بستان که با او خط خوبان مزور می نماید
3 زکحلی برگ و سیمای شکوفه زمین چرخ پر اختر می نماید
4 گهی، میغ اشک عاشق می فشاند گهی، گل روی دلبر می نماید
1 دلا آن به که با جان در نبندی مرا با دلبر دیگر نبندی
2 رهی آنگه که این جا نیست شاید که پایت درد باشد سر نبندی
3 ز باطل دعوی خود شرم داری کناه جور بر داور نبندی
4 تو را عشق از میان خانه دردی است چه سود، ار در ببندی ورنبندی
1 بتن بودم امروز چون ناتوانی شدم با رفیقی سوی بوستانی
2 زهر سو که کردم سوی لاله زاری بهر سو که کردم نظر گلستانی
3 درختان بستان عروسان و هریک گشاد از زمین لاله گون بر، بیانی
4 ز نیلوفری آسمان گوی بسبزی چو صحرا شده روی بر آبدانی