1 باز آ که نماند بی توام تاب حیات بی وصل تو تلخست شکر خواب حیات
2 باز آی و بکش که بی تو در مشرب من زهر اجل است خوشتر از آب حیات
1 جز هجر نصیب عاشق بیدل چیست جز حسرت وصل او بمن واصل چیست
2 گر من نگرم سیاهه دفتر عمر جز نامه سیاهی دگرم حاصل چیست
1 این غره عمر عاقبت سلخ شود گر صاحب عمر خسرو و بلخ شود
2 در غره بود غره بشیرینی عمر چون سلخ شود ببین که چون تلخ شود
1 اکسیر نظر ورای تعلیم بود تعلیم درین ره سر تسلیم بود
2 خاک تن خوش زر کن از فیض نظر تا در نظرت خاک زر و سیم بود
1 عاقل ز حسود خود حذر خواهد کرد کو ازره چشم بد نظر خواهد کرد
2 از رشک حسود زهر چشمی خیزد وین زهر نظر در او اثر خواهد کرد
1 هر سجده که میکنی پی خدمت دوست گاهی که بترتیب کنی لایق اوست
2 تنها نه که ترتیب بود شرط نماز هر کار که میکنی به ترتیب نکوست
1 یارب خجلم چنان ز آلایش خویش کز خلد طمع ندارم آسایش خویش
2 باشد که تو از کمال رحمت شویی آلایش ما ز ابر بخشایش خویش
1 کس نیست که کشته ایماه نشد روشن بتو غیر ناله و آه نشد
2 بس عاشق خسته هم که آهی بکشد جان داد و زمردنش کس آگاه نشد
1 هر چند که تنگدستی ای شاخ بهار بوی کرم از تو میدمد لیل و نهار
2 خوشباش که تنگدستی غنچه گل بهتر ز فراغ دستی شاخ بهار
1 هر بیخردی که نخوتش کار بود گر شاخ گلست در نظر خار بود
2 زان بر سر سرو ناز زد فاخته پای کو را همه کبر و ناز بر بار بود